گنجور

 
 
 
رباعی شمارهٔ ۴۶ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

لطفی که مرا شبانه اندوخته‌ای

امروز چو زلف خود پس انداخته‌ای

چشم توز می مست و من از چشم تو مست

زان مست بدین مست نپرداخته‌ای

جهان ملک خاتون

روزی دو سه شد که بنده ننواخته‌ای

واندیشه به ذکر ما نپرداخته‌ای

زان می‌ترسم که دشمنان اندیشند

کز چشم عنایتم بینداخته‌ای

ابن حسام خوسفی

ای مرگ چه گویم که چه‌ها ساخته‌ای

پرداخته‌ای هرآنچه پرداخته‌ای

بس تخت سلاطین که به هم برزده‌ای

بس تاج ملوک کز سر انداخته‌ای

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه