اگر پیشتر در گنجینه یا پیشخان خوانشگران گنجور نامنویسی کردهاید میتوانید با همان اطلاعات کاربری به گنجور وارد شوید.
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ورود به گنجور
گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ
چه سود که باز میگذاری به دریغ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اگر تو همه جهان را با شمشیر خود باز کنی، چه فایده دارد که در نهایت آن را به نفع خود رها کنی؟
# گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ چه سود که باز میگذاری به دریغ؟
# گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ
هوش مصنوعی: اگر تو تمام دنیا را با شمشیرت بگشایی، چه فایده دارد که دوباره با تأسف آن را رها کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
تابان زمیان دود چون ماه ز میغ
دانی که بود حور بدینکار دریغ
برداشت فلک به خون خاقانی تیغ
تا ماه مرا کرد نهان اندر میغ
دی بوسه زدم بر آن لب نوش آمیغ
امروز که بر خاک زنم وای دریغ
زین تابش آفتاب و تاریکی میغ
زین بیهده زندگانی مرگ آمیغ
با خویشتن آی تا نباشی باری
نه بوده به افسوس و نه رفته به دریغ
از سبزه شود خرد چو ماه اندر میغ
چون رفت خرد ز سر بود لایق تیغ
گر آدمیای میل تو با سبزه خطاست
ورزان که خری سبزه ز تو نیست دریغ
آنخواجه که دارد کف دربار چو میغ
و آن گرد که خون چکانداز میغ بتیغ
دارد خبر از من که زمن لاشه خرم
جو خواهد و که گرچه بدو هست دریغ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اگر تو همه جهان را با شمشیر خود باز کنی، چه فایده دارد که در نهایت آن را به نفع خود رها کنی؟
هوش مصنوعی: اگر تو تمام دنیا را با شمشیرت بگشایی، چه فایده دارد که دوباره با تأسف آن را رها کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
تابان زمیان دود چون ماه ز میغ
دانی که بود حور بدینکار دریغ
برداشت فلک به خون خاقانی تیغ
تا ماه مرا کرد نهان اندر میغ
دی بوسه زدم بر آن لب نوش آمیغ
امروز که بر خاک زنم وای دریغ
زین تابش آفتاب و تاریکی میغ
زین بیهده زندگانی مرگ آمیغ
با خویشتن آی تا نباشی باری
نه بوده به افسوس و نه رفته به دریغ
از سبزه شود خرد چو ماه اندر میغ
چون رفت خرد ز سر بود لایق تیغ
گر آدمیای میل تو با سبزه خطاست
ورزان که خری سبزه ز تو نیست دریغ
آنخواجه که دارد کف دربار چو میغ
و آن گرد که خون چکانداز میغ بتیغ
دارد خبر از من که زمن لاشه خرم
جو خواهد و که گرچه بدو هست دریغ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.