آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت
ملکا جور مکن چون به جوار تو دریم
گله از دست ستمکار به سلطان گویند
چون ستمکار تو باشی گله پیش که بریم؟
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت
ملکا جور مکن چون به جوار تو دریم
گله از دست ستمکار به سلطان گویند
چون ستمکار تو باشی گله پیش که بریم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز بترویا! تا مجلس زی سبزه بریم
که جهان تازه شد و ما ز جهان تازهتریم
بر بنفشه بنشینیم و پریشیم خطت
تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم
چون قدح گیریم از چرخ دو بیتی شنویم
[...]
پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم
از بد و نیک جهان همچو جهان بیخبریم
عقل ما عشق تو گر کرد هبا شاید از آنک
بیغم عشق تو ما عقل به یک جو نخریم
نظری کرد سوی چهرهٔ تو دیدهٔ ما
[...]
ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریم
تا به نیمور هجا نفحه شعرت بدریم
هرکجا شعر تو یابیم نقیصه بکنیم
ور ترا نیز بیابیم، به . . . ن در ببریم
اندبار از تو و دیوانه عطیه کل و کور
[...]
وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم
زاد ره هیچ ندانیم چه تدبیر کنیم
سفری دور و دراز است ولی بیخبریم
پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتند
[...]
سدّ اسلام شکسته شد و ما بیخبریم
رکن دین جای تهی کرده و ما می نگریم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.