سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۳ آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت ملکا جور مکن چون به جوار تو دریم گله از دست ستمکار به سلطان گویند چون ستمکار تو باشی گله پیش که بریم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوید که ستمدیدگان به ظالم میگویند که با آنها سخت نگیرد، زیرا اگر ستم ادامه یابد، به کجا پناه ببرند. آنها از ستمکار شکایت میکنند، اما وقتی خود ستمکار در موضع قدرت باشد، دیگر کسی برای شکایت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ستمدیدهای را نمیبینی که به ظالم میگوید: ای پادشاه، ظلم نکن، زیرا ما در کنار تو زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر ستمگری در میان باشد و ما از او شکایت کنیم، پیش کی باید برویم؟ وقتی خود سلطان هم همان ستمکار باشد، فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز بترویا! تا مجلس زی سبزه بریم
که جهان تازه شد و ما ز جهان تازهتریم
بر بنفشه بنشینیم و پریشیم خطت
تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم
چون قدح گیریم از چرخ دو بیتی شنویم
[...]
پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم
از بد و نیک جهان همچو جهان بیخبریم
عقل ما عشق تو گر کرد هبا شاید از آنک
بیغم عشق تو ما عقل به یک جو نخریم
نظری کرد سوی چهرهٔ تو دیدهٔ ما
[...]
ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریم
تا به نیمور هجا نفحه شعرت بدریم
هرکجا شعر تو یابیم نقیصه بکنیم
ور ترا نیز بیابیم، به . . . ن در ببریم
اندبار از تو و دیوانه عطیه کل و کور
[...]
وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم
زاد ره هیچ ندانیم چه تدبیر کنیم
سفری دور و دراز است ولی بیخبریم
پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتند
[...]
سدّ اسلام شکسته شد و ما بیخبریم
رکن دین جای تهی کرده و ما می نگریم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.