یارب این نامهسِیَهکردهی بیفایدهعُمْر
همچُنان، از کَرَمَت بَر نگرفتهست امید
گَر به زندانِ عقوبت بَریـَم روزِ شُمار
جای آن است که محبوس بمانم، جاوید
هر درختی، ثمری دارد و؛ هرکس، هُنَری
منِ بیمایهی بدبخت، تهیدست، چو بید
لیکن از مشرقِ الطافِ الهی نه عجب
که چو شب روز شود، بر همه تابَد خورشید
ما، کیانیم که در معرضِ یاران آییم؟
ماکیان را چه محل در نظرِ بازِ سپید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید
این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید
من همانم که به من داشتی از گیتی چشم
چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید
من همانم که مرا روی همی اشک شخود
[...]
ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید
در او باز کن و رو به آن خم نبید
از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید
تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید
دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید
تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید
طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت
طرب از من برمایند و خود از من برمید
گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت
[...]
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بمکید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
[...]
ای امیر امرای سخن و شاه سخا
به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید
توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا
حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید
میر میران توئی و ما همه رسمی توایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.