یارب این نامهسِیَهکردهی بیفایدهعُمْر
همچُنان، از کَرَمَت بَر نگرفتهست امید
گَر به زندانِ عقوبت بَریـَم روزِ شُمار
جای آن است که محبوس بمانم، جاوید
هر درختی، ثمری دارد و؛ هرکس، هُنَری
منِ بیمایهی بدبخت، تهیدست، چو بید
لیکن از مشرقِ الطافِ الهی نه عجب
که چو شب روز شود، بر همه تابَد خورشید
ما، کیانیم که در معرضِ یاران آییم؟
ماکیان را چه محل در نظرِ بازِ سپید؟