یکی از وزرا پیش ذوالنّون مصری رفت و همّت خواست؛ که روز و شب به خدمتِ سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را، عَزَّ وَ جَلَّ، چنین پرستیدمی که تو سلطان را، از جملهٔ صِدّیقان بودمی.
گر نه اومید و بیمِ راحت و رنج
پایِ درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: یکی از وزرای ذوالنون مصری نزد او رفت و از سختیهای خدمت به سلطان شکایت کرد. او اظهار داشت که به خاطر امید به خیر و ترس از عذاب سلطنت به خدمت مشغول است و اگر مثل او، خدا را میپرستید، وضعیتش بهتر بود. او به گونهای سخن میگفت که نشان میداد اگر وزیر از خدا میترسید، ممکن بود در ملک خود از جایگاه بهتری برخوردار شود. این متن نشاندهنده تضاد بین خدمت به سلطان و رابطه با خداوند است.
هوش مصنوعی: یکی از وزرا به دیدن ذوالنّون مصری رفت و از او خواست که همت و ارادهاش را در خدمت سلطان تقویت کند، زیرا او دائماً در تلاش برای خدمت به سلطان است و به خوبی او امید دارد و از عذابش میترسد. ذوالنّون به شدت گریه کرد و گفت: اگر من خداوند را، با تمام وجودم، مانند تو که برای سلطان اینگونه نگران و متعهدی، پرستش میکردم، از جملهی بندگان صالح میشدم.
اگر درویش به امید نعیمِ بهشت و ترس از دوزخ خدای را عبادت نمیکرد و طاعتش صرفاً برای رضای خدا بود، پایهٔ قدرتش از ملک هم برتر میرفت.
و اگر وزیر از خداوند همانگونه که از شاه میترسد، بیم داشت به مقام فرشتگان میرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.