سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷ شبهای دراز بیشتر بیدارم نزدیک سحر روی به بالین آرم میپندارم که دیده بی دیدن دوست در خواب رود، خیال میپندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از شبهای طولانی و بیداریهایش صحبت میکند. او در نزدیکی سحر به بستر میرود و تصور میکند که بدون دیدن معشوقش، خوابش میبرد و فقط خیال او را در ذهن دارد.
هوش مصنوعی: در شبهای طولانی بیشتر بیدار میمانم و نزدیک dawn به تخت خوابم متمایل میشوم.
هوش مصنوعی: به نظرم وقتی که دیدن دوست در خواب نیست، چشمهایم به خواب میروند و تنها خیال میکنم که او را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من صورت تو به دیده اندر دارم
کز دیده همی به رخ برش بنگارم
چندان صنما ز دیدگان خون بارم
تا صورت تو ز دیده بیرون آرم
تا جان دارم غم تو را غمخوارم
بی جان غم عشق تو به کس نسپارم
بیمارم و ناردان لبت پندارم
در بویهٔ آبی تنت بیمارم
گر آبی و ناردان مرا بسپاری
جان و تن خویشتن به تو بسپارم
کار آنچنان که آید بگذارم
عمر آنچنان که باید بگسارم
دل را ز کار گیتی برگیرم
تن را به حکم ایزد بسپارم
چون نیستم مقیم درین گیتی
[...]
در عشق چو نار کَفته شد رخسارم
از بس که برو سرشک خونین بارم
هرگه که سرشک دیده زو بردارم
چون پرده ز ناردانه بیرون آرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.