ای دست تو آتش زده در خرمن من
تو دست نمیگذاری از دامن من
این دست نگارین که به سوزن زدهای
هرچند حلال نیست در گردن من
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای دست تو آتش زده در خرمن من
تو دست نمیگذاری از دامن من
این دست نگارین که به سوزن زدهای
هرچند حلال نیست در گردن من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای آنکه تراست عار از دیدن من
مهرت باشد بجای جان در تن من
آن دست نگار بسته خواهم که زنی
با خون هزار کشته در گردن من
بگرفت شها قضای بد دامن من
تا لشکر غم نشست پیرامن من
گر خست به تیر تو دل روشن من
بخت تو نگاه داشت جان در تن من
دانی که سر کوی تو بد معدن من
دانی که بنا کام بد این رفتن من
تا بشنودم کاهوی شیرافکن من
ماتم زده شد چون دل بیمسکن من
حقا و به جان او که جان در تن من
بنشست به ماتم دل روشن من
شمع آمد و گفت: چون منم دشمنِ من
کوکس که به گازی ببُرد گردنِ من
گر بُکْشَنْدم تنم بماند زنده
ور زنده بمانم بنماند تنِ من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.