سروبالایی به صحرا میرود
رفتنش بین تا چه زیبا میرود
تا کدامین باغ از او خرمترست
کاو به رامش کردن آنجا میرود
میرود در راه و در اجزای خاک
مرده میگوید مسیحا میرود
این چنین بیخود نرفتی سنگدل
گر بدانستی چه بر ما میرود
اهل دل را گو نگه دارید چشم
کان پریپیکر به یغما میرود
هر که را در شهر دید از مرد و زن
دل ربود اکنون به صحرا میرود
آفتاب و سرو غیرت میبرند
کآفتابی سروبالا میرود
باغ را چندان بساط افکندهاند
کآدمی بر فرش دیبا میرود
عقل را با عشق زور پنجه نیست
کار مسکین از مدارا میرود
سعدیا دل در سرش کردی و رفت
بلکه جانش نیز در پا میرود



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای یک سرو بلند که به صحرا میرود میپردازد. او از زیبایی و تاثیر این سفر میگوید و سوال میکند که کدام باغ از او خوشتر است. شاعر در ادامه بیان میکند که هر موجودی که در این مسیر مشاهده میشود، تحت تاثیر این زیبایی قرار میگیرد. او همچنین به مشکلات اهل دل اشاره میکند که با رفتن این محبوب، دلشان به درد آمده است. در نهایت، شاعر از عشق و احساساتی که در دلها وجود دارد سخن میگوید و میگوید که این عشق کار عقل را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
معنی: یار بلند بالا به صحرا میرود. به رفتنش بنگر که چه زیبا میخرامد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: به کدامیک از باغها که او به شادمانی و خوشی به آنجا میرود، زیبایی و شادابی بیشتری دارد؟
معنی: هنگامی که او بر اجزای خاک گام مینهد، مرده زنده میشود و میگوید: این مسیحا است که بر سر خاک به حرکت درآمده است. / مسیحا: لقب حضرت عیسی (ع)، معرّب مشیخای سریانی که به معنی مبارک است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: اگر میدانستی که چه درد و رنجی بر ما میگذرد، اینگونه بیتوجه و بیخود نمیرفتی، ای دل سنگی.
معنی: به عاشقان بگو دل خویش را نگه دارند؛ زیرا آن معشوق زیبای پریپیکر برای غارت دلها میرود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: هر کسی که در شهر با او برخورد میکرد، چه مرد و چه زن، دلش را به دست میآورد. حالا او به دشت و صحرا میرود.
معنی: آفتاب و سرو حسرت میبرند و رشک میخورند که سروبالایی تابنده و بلندقامتتر از آنان به حرکت درآمده است.
هوش مصنوعی: در باغ به قدری زیبایی و جاذبه وجود دارد که انسان احساس میکند بر فرشی نرم و مجلل قدم میزند.
هوش مصنوعی: عشق بر عقل برتری دارد و در مقابل قدرتش نمیتواند مقاومت کند. فرد بیچاره تنها میتواند با نرمخویی و صلحطلبی زندگی کند.
معنی: ای سعدی، دل در راه عشق او فدا کردی و این گذشت. اکنون میبینی که جان نیز در گامهای او نثار میشود. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خیر و شر چون جمله زینجا میرود
نوحهٔ دیوانه زیبا میرود
عمر بر اومید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
[...]
بر سر کوی تو سرها میرود
جان فدای روی زیبا میرود
نیست کویت منزل تر دامنان
هر که عیار است آنجا میرود
چون تو پا از خانه بیرون مینهی
[...]
سرو سیمینم به تنها میرود
چون به تنها سوی صحرا میرود
سرو نازا بر دو چشم ما نشین
نیست پنهان زآنکه هرجا میرود
دل ببرد و قصد جانم میکند
[...]
سوی باغ آن سروبالا میرود
باز کار فتنه بالا میرود
جان من، هرگه که جایی میروی
عاشقان را دل به صد جا میرود
چون دلم خون میکنی بشتاب از آنک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.