نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
که قمر چون رخ منیر تو نیست
ندهم دل به قد و قامت سرو
که چو بالای دلپذیر تو نیست
در همه شهر ای کمانابرو
کس ندانم که صید تیر تو نیست
دل مردم دگر کسی نبرد
که دلی نیست کان اسیر تو نیست
گر بگیری نظیر من چه کنم؟
که مرا در جهان نظیر تو نیست
ظاهر آنست کان دل چو حدید
درخور صدر چون حریر تو نیست
همه عالم به عشقبازی رفت
نام سعدی که در ضمیر تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این شعر، شاعر به زیبایی و بینظیری محبوبش اشاره میکند و میگوید که در دنیا هیچکس را نظیر او نمیبیند. او زیبایی محبوبش را زیباتر از ماه دانسته و تأکید میکند که دلش را به هیچ کس جز او نمیدهد. شاعر همچنین از قدرت جذب و تاثیرگذاری محبوبش صحبت میکند و میگوید که نام من از عشق تو در جهان معروف شده، اما نام من (سعدی) را نمیشناسی.
فقط در زمین نیست که در زیبایی بینظیر هستی بلکه ماه درخشنده آسمان هم بهزیبایی تو نیست.
به قد و قامت زیبای سرو توجه نمیکنم زیرا بهزیبایی قد و بالای تو نیست.
در همه شهر کسی را نمیشناسم که شکار تیر تو نشدهاست.
هیچکس عاشق غیر تو نخواهد شد زیرا دلی نیست که عاشق تو نیست.
اگر مثل منی را به یاری بگیری، من چه کنم که مثل تویی ندارم؟
چیزی که عیان است ایناستکه دلی آهنین و سخت، شایسته سینه مانند حریر تو نیست.
نام سعدی که آنرا نمیشناسی، در همه دنیا به عاشقی و عشقبازی معروف شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.