بخش ۲۴ - حکایت
شبی دعوتی بود در کوی من
ز هر جنس مردم در او انجمن
چو آواز مطرب در آمد ز کوی
به گردون شد از عاشقان های و هوی
پریچهرهای بود محبوب من
بدو گفتم ای لعبت خوب من
چرا با رفیقان نیایی به جمع
که روشن کنی بزم ما را چو شمع؟
شنیدم سهی قامت سیمتن
که میرفت و میگفت با خویشتن
محاسن چو مردان ندارم به دست
نه مردی بود پیش مردان نشست
سیه نامه تر زآن مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردان بریخت
پسر کاو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فرو شوی دست
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
پویا پازوکی نوشته:
سلام من در نسخه مرحوم فروغی مصرع ۱۶ را اینگونه دیدم:
که نامردیش آب مردم بریخت
👆☹
نادر.. نوشته:
بسى زیبا و شایسته خواهد بود “نامرد” و “نامردى” از دایره واژگانى که به کار مى بندیم حذف شده، “نامردم” و “نامردمى” جایگزین آنها گردد..
👆☹