گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

یکی بربطی در بغل داشت مست

به شب در سَرِ پارسایی شکست

چو روز آمد آن نیک‌مردِ سلیم

برِ سنگدل برد یک مشت سیم

که دوشینه معذور بودی و مست

تو را و مرا بربط و سر شکست

مرا به شد آن زخم و برخاست بیم

تو را به نخواهد شد الّا به سیم

از این دوستانِ خدا بر سرند

که از خلق بسیار بر سر خورند