گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

یکی را پسر گم شد از راحله

شبانگه بگردید در قافله

ز هر خیمه پرسید و هر سو شتافت

به تاریکی آن روشنایی بیافت

چو آمد بر مردم کاروان

شنیدم که می‌گفت با ساروان

ندانی که چون راه بردم به دوست!

هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست

از آن اهل دل در پی هر کسند

که باشد که روزی به مردی رسند

برند از برای دلی بارها

خورند از برای گلی خارها