به کوه اندرون گفت: کمکان ما
بیا و بکن، بگسلد جان ما
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
به کوه اندرون گفت: کمکان ما
بیا و بکن، بگسلد جان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از کوه درون خود میخواهد که به او کمک کند و جانش را رها کند و آزاد کند. این درخواست بیانگر تمایل به رهایی از قید و بندها و فشارهای درونی است.
هوش مصنوعی: در دل کوه به ما گفتند که بیایید و چنین کنید تا جان ما از دست برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر آیی فرود و خوری نان ما
بیفروزی از روی خود جان ما
بگفتند یکسر کی: ای جان ما
خداوند ما، درد و درمان ما
از آنجاست افتادن جان ما
درین تیره گیتی که زندان ما
چنین آرزو خاست در جان ما
برینست جاوید پیمان ما
چو امشب رسیدی تو مهمان ما
روانست حکم تو بر جان ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.