اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود
بنفشههای طری خیل خیل بر سر کرد
چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود
بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری
ز لب فرو شود و از رخان برآید زود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به تفکر در مورد زمان و تقدیر میپردازد. او با وجود مشکلات و عذرهای فراوان، خود را میبخشد و از خداوند به خاطر آفرینشاش سپاسگزاری میکند. او به تنبلی و کمکاری انسانها اشاره کرده و به زیباییهای طبیعت و جاذبههای آن توجه دارد. در پایان، دعوت میکند که از زیباییهای زندگی لذت ببریم و از شادی زودگذر آن بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: اگرچه در طول زمان دلایل و بهانههای زیادی وجود دارد، اما شرایط به گونهای نبود که به راحتی قابل توجیه باشد و بنابراین ناچار شدم خودم را ببخشید.
هوش مصنوعی: من خدای خود را ستایش کردم، که خالق من است و زبانم هرگز از سرودن شعر و ستایش بندگان او آرام نگرفته است.
هوش مصنوعی: همه چیز به بیتحرکی و نداشتن فعالیت برمیگردد و برگشت او مانند نوشیدن شربتی تلخ و در عین حال زرق و برقی است که روی طلایی دارد.
هوش مصنوعی: بنفشههای تازه و خوشبو، دستهدسته کنار هم جمع شدهاند، مانند آتش که با گوگرد شعلهور شده و رنگ کبود به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: بیا و ببین، اگر خورشید به کام تو بیفتد و از لبانت پایین رود، از چهرهات تابش و درخشش آن به زودی نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود
چرا شراب نپیمایی و نسازی عود
بساز عود و بده یک شراب وصل مرا
که من بسوختم از هجر تو چو زآتش دود
چرا به من ندهی بادهٔ چو آب حیات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.