سرم سودا دلم پروا ندارد
صباحم شب، شبم فردا ندارد
دلم در هیچ جا الفت نگیرد
سرم با هیچکس سودا ندارد
ز هر جا هر که خواهد، گو بجویش
که او جز در دل ما، جا ندارد
کشاکش چیست؟ ما گردن نهادیم
سرت گردم بکش اینها ندارد
جفا دارد جفا، چندانکه خواهی
وفا دارد؟ ندانم یا ندارد
نیالودی بخونم دامنت را
اگر رنجم ز دستت جا ندارد
فلک را گو که ما دیریست خصمیم
ز دستش هر چه آید وا، ندارد
محبت داند و با ما نداند
مروت دارد و با ما ندارد
رضی رفتست قربان سر تو
ندارد این همه غوغا، ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و ناامیدی شاعر در عشق و رابطههای انسانی میپردازد. شاعر میگوید که دلش هیچ جا آرام و راحت نیست و در هیچ رابطهای الفتی پیدا نمیکند. او به جفا و وفا اشاره میکند و از اختلافات و تنشهای بین خود و دیگران میگوید. در نهایت، شاعر احساس میکند که محبت و مروت وجود دارد، اما با او ارتباطی ندارد و در کل او را در درد و عذابی دائمی تنها میگذارد.
هوش مصنوعی: سرم پر از هیجان و شوق است و دلنگرانیای ندارم. صبحم مانند شب است و شبم نیز امیدی به فردا ندارد.
هوش مصنوعی: دل من هیچ جایی آرام نمیگیرد و هیچ کس برایم جذابیتی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی از هر جا که بخواهد، بگوید که به دنبالش بگردد؛ اما او هیچ جا جز در دل ما، جای دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: کشاکش و درگیری چه معنایی دارد؟ ما تسلیم شدیم؛ بکش به گردن من، این مسائل دیگر اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: آیا در دنیای عشق، خیانت و بیوفایی وجود دارد یا نه؟ نمیدانم آیا اصلاً وفا و صداقت هم وجود دارد یا خیر.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم تو را بکشم و به تو آسیب برسانم، به خاطر اینکه از دست تو ناراحت هستم، جا ندارد.
هوش مصنوعی: به آسمان بگو که ما مدتهاست با او در جدالیم و هر چه از دستش برآید، تأثیری بر ما ندارد.
هوش مصنوعی: عشق و محبت را میفهمد، اما نمیداند که ما چگونه احساس میکنیم. انصاف دارد، اما با ما آنگونه رفتار نمیکند.
هوش مصنوعی: رضی رفت و دیگر کسی نیست که به خاطر تو اینقدر شلوغی و هیاهو کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک با کس دل یکتا ندارد
ز صد دیده یکی بینا ندارد
درخت دهر سر تا پای خارا است
تو گل جویی و او اصلا ندارد
جهان از مردمی ها مردمان را
[...]
فلک با کس دل یکتا ندارد
ز صد دیده یکی بینا ندارد
گلستان رونق کمخا ندارد
چمن آرایش دیبا ندارد
تنم تا یافت در بر صوف طاقین
[...]
غمش جا در دلم تنها ندارد
به یکدل نیست کان غم جا ندارد
فغان کان شوخ بی پروا ز جوری
کشد وز کشتنم پروا ندارد
ز افغانم خبر پنداریش نیست
[...]
سهی سرو، این قد و بالا ندارد
گل احمر چنین سیما ندارد
نه در جنت، نه باغ خلد، فایز
خدا حوری چنین زیبا ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.