گنجور

 
رهی معیری

ثریای فیروزه‌گون چشم من

که چون آسمان پاس دل‌ها نداشت

در انگشتری داشت فیروزه‌ای

که هم‌رنگ آن چرخ مینا نداشت

همه خیره در جلوه و رنگ او

ولی جلوه در دیده ما نداشت

که فیروزه‌ای پربها بود لیک

بها پیش چشم ثریا نداشت

 
 
 
قطعهٔ ۲۵ - چشم فیروزه‌گون به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم