چند در دل آتش سود ای جانان داشتن
آتش اندر سوخته تا چند پنهان داشتن
در پی چوگان و گوی آنچنان زلف وزنخ
دل چو گوی افکندن و قامت چو چوگان داشتن
ناوک مژگان گشاید بر دل و گوید منال
ز خم ما را رسم باشد چهره خندان داشتن
عشق او آموخت آئینی عجب عشاق را
رسم خامش بودن و در سینه افغان داشتن
تیر مژگان در کمان ابروان نی قتل راست
بل برای زینت آمد تیر مژگان داشتن
نقره بر سندان بسی دارندو دل در زیر درد
طرفه آئینی ست نو در نقره سندان داشتن
هستی من نیست شد در عشق و غربت آه اگر
یار خواهد مان چنین در بند هجران داشتن
خاک گشتم زیر پایش از سرم دامن کشید
چند خواهد خون جانم در گریبان داشتن
لاف عشقش می زنم دعوی توبت چون کنم
بس شنیع آید به یکجا کفر و ایمان داشتن
برگ عیش و خلوت اندر تون و قاین ساختن
مذهب اصحاب سنت در قهستان داشتن
زهد خشک آوردنم تر دامنی باشد خصوص
توبتی کردن نه از دل عشق در جان داشتن
در حضر از بیم خصمان داشتم تن را به رنج
در سفر با ناتوانی روزه نتوان داشتن
او به برگ عیش و لهو عید مشغول و مرا
همت ره رفتن و عزم خراسان داشتن
از برای دست بوس سایه حق شمس دین
آنکه داند چرخ را در تحت فرمان داشتن
صاحب دیوان شرق و غرب کش نایب سزد
آنکه دیوان داشت در طاعت به دیوان داشتن
آن خداوندی که فرض آمد بر اهل اعتقاد
امر او را ثانی فرمان یزدان داشتن
آنکه از تاثیر پاس حشمتش باد سحر
غنچه ای در دل نمی یارد پریشان داشتن
شرم باد از روی ورای او جهان سلفه را
چشم بر خورشید و دل در بند باران داشتن
ابر گریان دژم کو تا بیاموزد مرا
در فشاندن همچو باران چهره خندان داشتن
آزسیر آمد ز خوانش آنچنان کز شرق و غرب
شرم دار قرص مه را صورت نان داشتن
ای به جائی در کمال عدل کز بس راستی ست
آسمان نادم شده ست از برج میزان داشتن
از نهیب تیغ پاست کز شکم دندان نمود
فتنه را معتاد شد دامن به دندان داشتن
عدل معمارت چو نگذارد یکی ویرانه را
هم نشاید جغد رابی خان وبی مان داشتن
تو یدبیضا نمائی لیک ننمائی به خود
از تو آید حرمت موسی عمران داشتن
بس دل آهن صفت در دست تو چون موم شد
اینت منت بس بود براهل ایمان داشتن
شرق تا غرب جهان آرد خبر سوی توباد
اینت معجز باد را مامور فرمان داشتن
در تو لافی از نبوت نی و هم باشد روا
اینقدر آزرم داوود سلیمان داشتن
با وجود لطف خاک پایت آز تشنه لب
ننگ دارد دست پیش آب حیوان داشتن
رای تست از مال خیرات فراوان توختن
هست خیر دیگران مال فراوان داشتن
دزد را لطفت نمی دارد به زندان از کرم
سیم و زر را چون روا داری به زندان داشتن
زر عزیز از بهر نفع مردم آمد ور نه زو
نفع چون یابد چه در کنج و چه در کان داشتن
با نفاذ کلک دربار تو کار دشمنت
اشک چون دردانه را در خاک غلطان داشتن
سایه بر در نفکنی وز رحمت طبعت سزد
سایه بر فرق یتیم طفل عمان داشتن
خصم را روزی دو گر دارد فلک فربه چه شد
چون شتر باشد برای روز قربان داشتن
با خلاف رای تو چون شرک در راه خدا
نیست با عفو خدا امکان غفران داشتن
منع را بردفع سائل چون نمی داری روا
بر در عالیت دربان چیست چندان داشتن
گر نبودی عزت گردنکشان از درگهت
لطف تو برداشتن آئین دربان داشتن
کامل اهل جهانی از تو آید در جهان
جن وانس اندر مقام امن واحسان داشتن
ای چو یوسف در جوانی و جمال و جاه وجود
فرض دان تیمار کار پیر کنعان داشتن
سوی خیر از قول پیغمبر رهی دارد تمام
گوش سوی قول ملهوف مسلمان داشتن
استعانت می کنم ز آنها که ایشان را به شر
حیف بر شیطان بود در سلک شیطان داشتن
داد می خواهم از آن قومی که عادت کرده اند
خون انسان خوردن آنگه نام انسان داشتن
تن به رنگ خواجگی آزاد وار آراستن
جان به ننگ بندگی سگدار و سگبان داشتن
دیو را ره دادن و در دل نشاندن وانگهی
دفع شر را در بغل تعویذ قرآن داشتن
بر خر افکندن جل اطلس ز همجنسی و باز
عیسی یکروزه را بی مهد و عریان داشتن
باشد از ساده دلی ها سنگ ناهموار را
در بهاء همسنگ ممسوخ بدخشان داشتن
زان گروهم چشم نیکی داشتن باشد چنانک
چشم مهر آل یاسین زآل مروان داشتن
ای ز ساسان و ز سامان در زمانه یادگار
از تو زیبد ملک ساسان را به سامان داشتن
من ز ساسان اصلم وتو فرع را سامان دهی
زیبد از تو نابسامان اهل ساسان داشتن؟
با چنین قدرت که دایم باد سخت آسان بود
با مراد دل جهانی را تن آسان داشتن
مکنت جاهت چنان آمد که سهل آید ترا
اهل شرق و غرب را از جاه مهمان داشتن
معدلت را در زمانه دایم آسان ساختن
مملکت را از عدالت ثابت ارکان داشتن
هم توانی گر بخواهی از طریق معدلت
گورخر در بحر و ماهی در بیابان داشتن
منت مالی بسی در گردنم داری ولیک
حق جاهی خواهمت در گردن جان داشتن
زین نمط دارد سنائی رحمه الله گفته
کز جزالت زیبدش فهرست دیوان داشتن
وین که من گفتم ز فرنام و یمن مدحتت
از لطافت شایدش با روح یکسان داشتن
عرض این جوهر بر طبع تنک نظمان بود
آینه زی روی زنگی در گلستان داشتن
کسب نام خوبت از اشعار ایشان خواستن
دیو باشد بهر نسل اندر شبستان داشتن
از تسلسل مقطع و مطلع ندارد مدح تو
زانکه مستغنی ست از آغاز و پایان داشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است با مضامین عاشقانه و فلسفی که در آن شاعر به پیچیدگیهای عشق، دردی که از آن ناشی میشود و رنج جدایی اشاره میکند. شاعر از آتش عشق سخن میگوید که دل و جانش را میسوزاند و در عین حال به زیباییهای خاص عشق اشاره میکند، مانند "ناوک مژگان" که به قلبش اصابت میکند.
شاعر همچنین به مسائل انسانی از جمله عدالت و بخشش پرداخته و بر ارتباط عشق و زهد تأکید میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند فرد را به حالتهای متضاد بکشاند. در این شعر هویدا است که شاعر بین عشق و ایمان، وجدان و اخلاقیات تعادل برقرار میکند.
در پایان، شاعر به قدرت و برکت وجودی خداوند اشاره کرده و نشان میدهد که با وجود مصائب و مشکلات، عشق و ایمان میتوانند راهنما و کمککننده باشند. در مجموع، متن ترکیبی از احساسات عمیق و تاملات فلسفی در مورد عشق و زندگی انسانی است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، تا کی باید دل را در آتش عشق بسوزانم و دردهای خود را پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: در جستجوی چوگان و گوی، زلفهای سنگین دل به مانند گوی رها میشود و قامتی چون چوگان پیدا میکند.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و مژگانی که با نگاهشان بر دل میزنند، برای دل شگفتی به ارمغان میآورند و عشق مادی را با خود به ارمغان میآورند. این نگاهها به نوعی میگویند نگران نباش، چرا که داشتن چهرهای خندان و شاداب از مشخصات ماست.
هوش مصنوعی: عشق او به ما یاد داد که باید در ظاهر سکوت کنیم، اما در دلمان شور و آه و نالهای داشته باشیم.
هوش مصنوعی: چشمها و ابروها برای زیبایی و زینت هستند و مانند تیرهایی به شکل مژگان در کمان ابروها قرار دارند. این زیبایی، همانند تیرهایی است که در کمان آمادهاند، اما هدف آنها کشته کردن نیست بلکه جذاب کردن چهره است.
هوش مصنوعی: سفید و درخشان بودن نقره بر روی سندان، نشانگر این است که در زیر فشار و سختی درد، یک روش جدید و جالب وجود دارد که به آن تعلق دارد.
هوش مصنوعی: وجود من در عشق و تنهایی محو شده است. اگر معشوق بخواهد، اینگونه در بند جدایی باقی میمانم.
هوش مصنوعی: من به خاک افتادم و زیر پای او قرار گرفتم، او از سرم دامن کشید و حالا نمیدانم چقدر از جانم در دل دارم که تحت فشار است.
هوش مصنوعی: من از عشق او سخن میزنم و ادعا میکنم که توبه کردهام، اما چگونه میتوانم این کار را انجام دهم وقتی که همزمان کفر و ایمان را در یک جا نمیتوان جمع کرد؟
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که محیط شادابی و خوشی در مکانهایی مانند تون و قاین وجود دارد و در عین حال، گروهی از مردم به رعایت آداب و رسوم مخصوص خود در قهستان (منطقهای در ایران) میپردازند. به نوعی، تنوع در فرهنگ و سنتهای مختلف به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: زهد و پارسایی خشک و بیروح من، تنها ظاهری است و واقعیّت آن نیست. توبه کردن بدون عشق و احساس واقعی به قلب، هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: در زندگی روزمره به خاطر دشمنانم، از درد و رنج خود میکوشیدم و در سفر هم به خاطر ناتوانیام نمیتوانستم روزه بگیرم.
هوش مصنوعی: او در حال خوشگذرانی و جشن است، اما من در فکر سفر و عزمی برای رفتن به خراسان هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر احترام و ارادت به سایه الهی، شمس دین، کسی که میداند چگونه میتواند چرخ فلک را تحت کنترل و فرمان خود درآورد.
هوش مصنوعی: شایسته است کسی که در طاعت و بندگی خداوند است، در دیوانش (کتابها یا آثارش) نیز به این امر توجه داشته باشد، زیرا هدایت و رهبری مردم در شرق و غرب عالم به عهده اوست.
هوش مصنوعی: این خداوندی که بر اهل ایمان واجب است که او را دومین فرمانده یزدان بدانند.
هوش مصنوعی: کسی که تحت تأثیر عظمت و قدرتش قرار گرفته، نمیتواند غنچهای از احساسات در دلش بپروراند و به هم بریزد.
هوش مصنوعی: شرم بر کسی که با وجود زیبایی او، همچنان چشمش به آفتاب و دلش به باران بستگی دارد و از درخشش او غافل است.
هوش مصنوعی: ابر گریان و غمگین به من میآموزد که چگونه باید در برابر سختیها مانند باران، چهرهای شاداب و خندان داشته باشم.
هوش مصنوعی: آزسیر از خوانش آنچنان به وجود آمد که ماه در شرق و غرب از شرم، مانند نانی که به صورت درآید، خجالتزده است.
هوش مصنوعی: ای موجودی که در اوج عدالت قرار داری، به خاطر صداقت و درستیات، آسمان به دلیل داشتن میزان سنجش خود، شرمنده شده است.
هوش مصنوعی: از شدت و تاثیر شمشیر پادشاه، که مانند فریاد بلندی است، فتنهای که از دل و زبان برآمده، به دام فریب و آشفتگی عادت کرده است. اکنون به حالت نگران و عاجز، دامن خود را به دندان میگیرد.
هوش مصنوعی: هرگاه عدالت در ساختار جامعه برقرار باشد، هیچ ویرانهای در آن باقی نخواهد ماند و در نتیجه، جغد باستانیِ ویرانی نیز جایی برای زندگی ندارد.
هوش مصنوعی: تو قدرتی داری که مانند موسی در لحظاتی شگفتانگیز درخشش و نور را به نمایش میگذاری، اما خود را با این تواناییها بزرگ نمیکنی و حرمت و جایگاه موسی، که فرزند عمران است، به خاطر توست.
هوش مصنوعی: دلهای سخت و سنگی در دستان تو مانند موم نرم و انعطافپذیر میشود. وجود تو برای مؤمنان نعمت بزرگی است.
هوش مصنوعی: باد از شرق تا غرب جهان خبرها را به سوی تو میآورد. این نشان از معجزه باد است که به فرمان تو عمل میکند.
هوش مصنوعی: در تو نشانههایی از نبوت وجود دارد و این امر کاملاً قابل قبول است. اینقدر کمحیا بودن همچون داوود و سلیمان جایز است.
هوش مصنوعی: اگر چه خاک پای تو نعمت و لطف بزرگ است، اما اینکه برای آب حیوان دست دراز کنم، برایم ننگ است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این جملات به این معنا اشاره دارند که عاقبت و پیروزی واقعی زمانی به دست میآید که انسان خوبیها و ثروت خود را صرف کمک به دیگران کند، نه فقط به جمعآوری مال برای خود. در واقع، خوشبختی واقعی در گسترش خیر و نیکی به دیگران نهفته است.
هوش مصنوعی: دزد در زندان به خاطر مهربانی و نیکیات احساس خوبی نمیکند؛ اما تو چگونه میتوانی از روی لطف و کرامت، او را به خاطر سکه و طلا در زندان نگهداری؟
هوش مصنوعی: طلا به خاطر سود رساندن به مردم به وجود آمده است، وگرنه خود طلا در کجای دنیا میتواند فایدهای داشته باشد، چه در گوشهای باشد و چه در معادن.
هوش مصنوعی: با توانایی و جاذبه خاصی که تو داری، دشمنت را به حالتی درمیآوری که اشکهایش همچون مروارید در خاک بریزد.
هوش مصنوعی: اگر بر در کسی سایه نیفکنی، جایی برای رحمت و محبت تو نیست. در واقع، بر سر یتیمان مانند سایهای مهربان بودن، نشانهای از بزرگواری و لطف توست.
هوش مصنوعی: اگر روزی دشمن از آسمان دو چربی داشته باشد، چه فایدهای دارد؟ مثل این است که او برای روز قربانی، مانند شتر آماده و فربه باشد.
هوش مصنوعی: با اینکه نظر تو مخالف است، اما مانند شرک در مسیر خداوند نیست و با رحمت خداوند، امکان بخشش وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر از دربان این درگاه میپرسی چرا سائل را رد میکند، باید بگویی که چرا آنچه را که نیست و در دست ندارد، در آنجا حفظ میکند.
هوش مصنوعی: اگر عزت کسانی که سر به گردن میسایند از درگاه تو نبود، لطف تو هم از آنان سلب میشد و دیگر چیزی به عنوان آداب و رسوم پذیرایی وجود نداشت.
هوش مصنوعی: تمام انسانها و موجودات در زندگی خود از توفیق و عنایت تو بهرهمند میشوند و در جهان، جنیان و انسانها در امنیت و محبت قرار دارند.
هوش مصنوعی: ای تو با زیبایی و جوانی و مقام همچون یوسف، فرض کن که باید به حال پیر کنعان رسیدگی کنی.
هوش مصنوعی: به سوی خوبی و نیکی، از گفتههای پیامبر اسلامی راستا و راهی وجود دارد. تمام توجه و گوش سپردن به سخنان کسی که در شرایط سخت و تنگنا قرار دارد، نشانگر ایمان مسلمان است.
هوش مصنوعی: از کسانی کمک میخواهم که وجودشان آنقدر با ارزش است که قرار گرفتن در صف شیطان برایشان شرمآور است.
هوش مصنوعی: من از گروهی شکایت دارم که به خوردن خون انسان عادت کردهاند، ولی همچنان خود را انسان مینامند.
هوش مصنوعی: جسم خود را با ظاهری زیبا و آزاد تزیین کن، اما روح خود را با کینه و شرم از بندگی و وابستگی به دیگران آلوده نکن.
هوش مصنوعی: اجازه دادن به شیطان برای ورود به دل و سپس گرامی داشتن قرآن به عنوان وسیلهای برای دفع آسیبها، نشانهای از تناقض در رفتار انسان است. این یعنی کسی که به شیطان فرصت میدهد، در عین حال به دنبال حفاظت و ایمنی از طریق عبارات مقدس است.
هوش مصنوعی: گذاشتن پوششی ز نرم و لطیف بر روی خر، و در عین حال نگهداشتن کسی که مانند عیسی میتواند معجزه کند، در حالتی که بدون سرپناه و عریان است.
هوش مصنوعی: شاید از سادگیام، خیال کنم که سنگ ناهمواری را به قیمتی همانند سنگ قیمتی ارزشمند بدانم.
هوش مصنوعی: چشم نیکو داشتن از خصوصیات آن گروه است، مانند اینکه اهل محبت و مهر نسبت به خانوادهی یاسین نسبت به آل مروان دارند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از ساسانیان و از دوران گذشته یادگاری در این عصر داری، برای مملکت ساسان شایسته است که سامان و نظم را به همراه داشته باشی.
هوش مصنوعی: من از خانواده ساسانی هستم و تو به اصلاح و ساماندهی فرع و نسل من مشغولی. آیا برای تو درست است که از اهل ساسان کسی نابسامان باشد؟
هوش مصنوعی: با چنین نیرویی که همیشه باد به شدت میوزد، راحتی و آرامش در دل، دنیای اطراف را به سادگی درک کردن ممکن میشود.
هوش مصنوعی: مقام و قدرت تو به قدری بالا است که برایت آسان شده که مردمان شرق و غرب را به عنوان مهمان بپذیری.
هوش مصنوعی: توانایی تو در داشتن عدالت در کشور، به آسانی میتواند وضعیت اجتماعی و سیاسی را بهبود بخشد و به ثبات آن کمک کند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، میتوانی از طریق میانهروی و تعادل، گورخر را در دریا و ماهی را در بیابان نگهداری.
هوش مصنوعی: من نسبت به تو بدهیهای زیادی دارم، اما حقیقت این است که برای من حیات و جانم ارزشمندتر از این بدهیهاست.
هوش مصنوعی: سنایی، شاعر بزرگ، بیان کرده است که او به این نتیجه رسیده که در زندگی، زیبایی و ارزش کارهایی که انجام میدهیم، بیشتر از فهرستکردن آثار و دیوانهاست. به عبارتی، اهمیت اصلی در کیفیت و عمق آثار است، نه در تعداد و نمایش آنها.
هوش مصنوعی: من در مدح تو از نیکی و زیباییات سخن گفتم، زیرا لطافت و پاکیات ممکن است با روح انسان ارتباط داشته باشد.
هوش مصنوعی: این جوهر به طبع نازک نظم من ربط دارد، مانند داشتن آینه زیبا برای نشان دادن روی زنگی در گلستان.
هوش مصنوعی: به دست آوردن نام نیک از شعر دیگران، کار درستی نیست و مثل این است که علامتی از دیو را در دل شب برای نسلهای آینده به جا بگذاریم.
هوش مصنوعی: مدح تو نیازی به شروع و پایان ندارد، زیرا خود به خود کامل و بینیاز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
بلکه اندر عشق جانان شرط مردان آن بود
بر در دل بودن و فرمان جانان داشتن
دُر که از بحر عطا خیزد صدف دل ساختن
[...]
تا کی از هزل و هوس دنبال شیطان داشتن
اعتقاد اهرمن در حق یزدان داشتن
در وفای فتنه گوش عافیت برپیختن
در هوای نفس چشم عقل حیران داشتن
از عمارت کردن بیهوده در کوی هوس
[...]
باد بیرون کن زسر تا جمع گردی
بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن
تا کی آخر خاطر اندر بند هجران داشتن؟
یوسف جان عزیزان را به زندان داشتن
تا کی ای نور بصر کردن نظر با دیگران
همچو چشم از مردم خود روی پنهان داشتن
چند کردن روی در مشتی پریشان همچو زلف
[...]
دین من شاها به ذات توست ایمان داشتن
وین به دوران چنین کفر است پنهان داشتن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.