گنجور

 
اوحدی

وین چهار آخشیج را به درست

چون پدید آمد امتزاجی رست

نفس روینده رام ایشان شد

جنبش راست کار ایشان شد

شغل این نفس را به طبعی راست

هشت قوت به خادمی برخاست

قوت جذب و قوت امساک

قوت هضم و دفع، بشنو پاک

غاذیه، نامیه، مولده هم

گشته با قوت مصوره ضم

پس طبیعت به نقش بندی دست

بر دو نقش از هزار گونه ببست

شد به صحرا او کوه بر، جا تنگ

از گل و یاسمین رنگارنگ

مدتی سبز شد نبات و بلند

زرد شد بعد از آن و تخم افگند

تا گر او ز اختلاف گردد سست

مثل او از زمین تواند رست

چون که زایل شد اختلاف مزیج

شجر آهنگ نشو کرد و بسیج

گشت روینده گونه گونه درخت

بی بر و میوه‌دار و نازک و سخت

آبش از بیخ شد روان سوی شاخ

شاخ و برگش دراز گشت و فراخ

آبخور بیخ و شاخ و خارش گشت

و آن دگر جمله برگ و بارش گشت

بارها را نگاهداشت به برگ

ز ابر و باران و برف و باد تگرگ

و آنچه بی‌بار بود و کج‌رو گشت

ساختندش به بیشه‌ها انگشت

و آنچه از میوه بود بر وی بار

دامنش پاک شد ز سنگ و ز خار

پرورش دید و سر بلندی یافت

در چمن نام ارجمندی یافت

چون ز قسمت گرفت رستن بهر

یا غذا بود، یا دوا، یا زهر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]