گنجور

 
اوحدی

با چنین فقر و این تهی دستی

وندرین خاکساری و پستی

پشت گرمم بدانکه بی‌کم و کاست

اعتقادی درست دارم و راست

به رسول و کلام و وحی و ملک

به شب قربت و عروج فلک

به بهشت و بدوزخ و بالم

به سماوات و عرش و لوح و قلم

به ترازو و عرصهٔ عرصات

به عبور مجردان ز صراط

به کرامات و معجز و بولی

به ابوبکر و عمر و بعلی

به شب اولین گور و عذاب

به وقوف و بحشر و نشر و حساب

به خدایی که واحدست و صبور

به خدایی که قادرست و غفور

بی‌زن و بی‌شریک و فرزندست

او به کس، کس باو نه مانندست

حی و قیوم و بر وعدل و علیم

خالق و رازق و قدیر و قدیم

بود و هست و بود ولی بیچون

از جسد فرد و از جهت بیرون

ز اختر و چرخ و عقل و جان برتر

وز خیال و ضمیر و فکر به در

ملک انس و جان علی‌الاطلاق

« ابدی الظهور والاشراق »

حکم او عدل و وعدهٔ او راست

بجز و هرچه بود و هست و اوراست

پادشاها، به ذات اکرم تو

به صفات و به اسم اعظم تو

که ز ایمان مکن تهی دستم

بر همینم بدار تا هستم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]