بنگرید این فتنه را کز نو پدیدار آمدهست
خلق شهری از دل و جانش خریدار آمدهست
باغ رویش را ز چاه غبغبست امسال آب
زان سبب سیب زنخدانش به از پار آمدهست
نقد هر خوبی که در گنج ملاحت جمع بود
یک به یک در حلقهٔ آن زلف چون مار آمدهست
بارها جان عزیز خویش را در پای او
پیشکش کردیم و اندر پیش او خوار آمدهست
بوسهای زان لعل بربودیم و آسان گشت کار
گر چه بر طبع حسودان نیک دشوار آمدهست
گر به کار ما نظر کرد او چه باشد؟ سالها
خون دل خوردیم تا امروز در کار آمدهست
بندهٔ آن زلف سر بر دوش کرد از دوش باز
اوحدی را کز کلاه خسروی عار آمدهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و احساسات و عواطف عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او میگوید که مردم به تازگی به زیباییهای او توجه کردهاند و خواهان او شدهاند. شاعر به توصیف ویژگیهای ظاهری معشوقهاش میپردازد و تأکید میکند که زیبایی او نسبت به سالهای گذشته بیشتر شده است. همچنین، به فداکاریهای خود در راه عشق و چالشهایی که برای رسیدن به او متحمل شده، اشاره میکند. در نهایت، او از دلتنگی ناشی از فاصله و جدایی از معشوقهاش سخن میگوید و مختصراً از زحمات و سختیهایی که برای دیدن او کشیده، یاد میکند.
هوش مصنوعی: به این آشوب و اختلال توجه کنید که تازه نمایان شده است. مردم شهر با تمام وجود و احساسشان به استقبال آن آمدهاند و به دنبال آن هستند.
هوش مصنوعی: باغ امسال به خاطر آب خوبش، به طرز زیبایی رشد کرده است و سیبهایش نسبت به سال گذشته زیباتر و بهتر شدهاند.
هوش مصنوعی: هر خوبی و زیبایی که در داشتن ملاحت و زیبایی جمع شده، به تدریج در حلقههای آن زلف زیبا مانند مار در آمده و دیده میشود.
هوش مصنوعی: بارها جان گرانبهای خود را برای او فدای عشقش کردیم و در حضور او احساس ناچیزی و ذلت کردهایم.
هوش مصنوعی: ما بوسهای از آن لبهای قرمز گرفتیم و کار برای ما آسان شد، هرچند که برای افراد حسود این موضوع خیلی دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر او به کار ما نگاهی بیندازد، چه خواهد بود؟ سالها در دل زخم خوردیم تا امروز به این مرحله رسیدیم.
هوش مصنوعی: این بنده، به خاطر زیبایی و جذابیت آن زلف که بر شانهها افتاده است، از خود میپرسد که چرا من باید از جایگاه و مقام خود احساس شرم کنم، در حالی که زیبایی آن زلف نمایانگر عظمت و شکوهی است که ممکن است فراموشش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهست
یا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهست
آن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگار
باز میبینم که در عالم پدیدار آمدهست
عود میسوزند یا گل میدمد در بوستان
[...]
عاشق اینجا از برای دیدن یار آمدهست
بلبل شوریده بهر گل به گلزار آمدهست
این جهان بازار کار عشق جانان است، از او
آن برد مقصود کو با زر به بازار آمدهست
عاشقم او را ندانم دولت است این یا فضول
[...]
جان من میرقصد از شادی، مگر یار آمدهست
میجهد چشمم همانا وقت دیدار آمدهست
جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب
قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمدهست
میرود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.