دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی
ز حسن طلعت این دلبران یغمایی
ز تنگ شکر مصری برون نیاورند
به لطف شکر تنگ تو در شکر خایی
کمر که بستهای، ای ماه، بر میان شب و روز
مگر به کشتن ما بستهای که نگشایی؟
اگر به مصر غلامی عزیز شد چه عجب؟
به هر کجا که تو رفتی عزیز میآیی
چو روی باز کنی نیستی کم از یوسف
چو غنج و ناز کنی بهتر از زلیخایی
برو تو شهر بگو: تا دگر نیارایند
کزان جمال تو خود شهرها بیارایی
در سرای توبیتالمقدسست امروز
رخ تو قبلهٔ شوریدگان شیدایی
به جنگ رفتن سلطان دگر چه محتاجست؟
که چون تو شاه سوارش به صلح میآیی
ز چین زلف تو چون اوحدی حدیثی گفت
برو مگیر، که آشفته بود و سودایی
چو هندوانت اگر سر به بندگی ننهد
به دست خود چو فرنگش بزن به رسوایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و زیبایی است و به وصف زیباییهای شهر دمشق و مصر میپردازد. شاعر به زیبایی چهرههای دلبران اشاره میکند و از شکری سخن میگوید که در قلب محبوبش نهفته است. او از محبوبش میخواهد که زیباییهایش را برای دیگران نمایان کند و بر این باور است که زیبایی او باعث جذابیت شهرها میشود. شعر همچنین به مقام والای محبوب اشاره کرده و به قدرت تأثیرگذاری او بر دیگران میپردازد؛ اینکه او حتی در جنگ نیز میتواند صلح و زیبایی به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: این شهر دمشق به خاطر عشق به مکانی ویژه تبدیل شده و مصر نیز به دلیل زیبایی و جذابیت چهره دلبرانش، دیاری دلربا شده است.
هوش مصنوعی: از ظرف شکر مصری نمیتوانند شکر بیرون بیاورند، اما به لطف و مهربانی تو، در شیرینی تو میتوانند خود را غرق کنند.
هوش مصنوعی: ای ماه، وقتی که به کمر خود کمربند زدی و فاصلهای میان شب و روز ایجاد کردی، آیا این کار را انجام دادهای تا ما را از بین ببری و هرگز برنگردی؟
هوش مصنوعی: اگر در مصر، یک برده به مقام و عزتی دست پیدا کند، چه تعجبی دارد؟ تو هر جا که بروی، با خود عزت و بزرگی به همراه داری.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات را نمایان میکنی، به اندازهی یوسف زیبا هستی و وقتی که با ناز و عشوهگری رفتار میکنی، از زلیخا هم بهتر میشوی.
هوش مصنوعی: برو به شهر و بگو که تا زمانی که زیبایی تو وجود دارد، هیچ کس دیگر نیازی به آراستن و زینت دادن شهرها ندارد.
هوش مصنوعی: امروز در خانه تو، که بیتالمقدس نام دارد، چهره تو مکان اصلی پرستش عاشقان و شیفتگان است.
هوش مصنوعی: سلطان دیگر برای رفتن به جنگ به چه چیزی نیاز دارد؟ وقتی که تو، ای شاه، با سواران خود به صلح میرسی و آرامش به ارمغان میآوری.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و پیچیدگی موهای تو، اوحدی داستانی را گفت که بهتر است به آن توجه نکنی، زیرا او در حالتی پریشان و دیوانهوار بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل هندوها نتواند سر به فرمانی بگذارد، خودت باید با دلیری به او پاسخ بدهی و باعث رسواییاش شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.