نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی
در هجرش این مذلت و خواری نبردمی
بیاو ز جان ملول شدم، کو خیال او؟
تا جان خود به دست خیالش سپردمی
از باد صبحگاه درین تنگنای هجر
گر بوی او به من نرسیدی به مردمی
کو آن توان و توش؟ کزین خاکدان غم
خود را به آستان در دوست بردمی
صافی کجا شدی دلم از دردی جهان؟
گر من نه در حمایت این صاف و دردمی
اندر شمار دیدن او نام من کجاست؟
تا بعضی از جنایت او برشمردمی
گر نقش روی خود ننهفتی ز چشم من
من نام اوحدی ز ورق بر ستردمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر
در پیشش ار نیافتمی روی زردمی
خود سهل بود سهل که گوگرد سرخ خواست
گر نان خواجه خواستی از من چه کردمی
گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق
پیوسته با زمانه کجا در نبردمی
ور آسیای چرخ بر غمم نگرددی
در جوی آسیا متوطن نگردمی
آب مراد زیر پل کس نمیرود
[...]
باور نکردمی که رسد کوه سوی کوه
مردم رسد به مردم، باور بکردمی
کوهی بد این تنم که بدو کوه غم رسید
من مردمم چرا نرسیدم به مردمی؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.