گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اوحدی

از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی

تا از خجالت تو نروید دگر گلی

عاقل به آفتاب نکردی دگر نگاه

گر در رخ تو نیک بکردی تاملی

تو خوش نشسته فارغ و اصحاب شوق را

هر دم بخیزد از سر کوی تو غلغلی

روی ترا تکلف زلفی بکار نیست

این بس که وقتها بترازیش کاکلی

در سیل‌خیز گریه نمی‌ماند چشم من

گر داشتی چو چشم تو زان ابروان پلی

آنرا که آرزوی گلستان وصل تست

از خار خار هجر بیاید تحملی

بر سر مکش که خوب‌ترین دستگاه تو

حسنست و کار تو نبود بی‌تزلزلی

دردا! که نقد و جنس من اندر سر تو رفت

نادیده از لب تو به نوعی تفضلی

ای گل، برای وصف تو در باغ روزگار

بهتر ز اوحدی نبود هیچ بلبلی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سنایی

خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد

اندر حکایت خلفا زید باهلی

گفتا که داد مامون یک شب دو بدره زر

بر نغمت سحاق براهیم موصلی

کس کرد و باز خواست دگر روز بدره‌ها

[...]

امامی هروی

ز آیینه ی سپهر چو شد رنگ منجلی

خورشید را طلوع ده ای ترک قنقلی

بزدای دل، ز رنگ زمانه که روزگار

بس شام را سیه کند و صبح صیقلی

بازم رهان که بر دلم انده موکّلست

[...]

سعدی

هر روز باد می‌برد از بوستان گلی

مجروح می‌کند دل مسکین بلبلی

مألوف را به صحبت ابنای روزگار

بر جور روزگار بباید تحملی

کاین باز مرگ هر که سر از بیضه بر کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

فرتوت عشق را نگریزد ز بی دلی

ای یار بد مگوی تو باری که عاقلی

عیبت نمی کنم که ز مبدای کن فکان

دانسته ام که در چه مقامات مشکلی

غیر تو هیچ نیست حجابی که بگذری

[...]

ابن یمین

ای داده دل بمهر تو تا بر تو نوگلی

در گلشن امید تو نالان چو بلبلی

جز عارضت که از همه خوبان سر آمدست

هرگز شکفت بر سر سرو سهی گلی

دور و تسلسل ار چه محالست نزد عقل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه