خواستم بوسی ز لعلت دست پیشم داشتی
قصد کردم کت ببوسم دست و هم نگذاشتی
بوی خون میآید از چاه زنخدانت، بلی
بوی خون آید که چندین دل درو انباشتی
هر زمانم شاخ اندوهی ز دل سر بر زند
خود نمیدانم چه بیخست این که در دل کاشتی
ریش گردانی دلم را وانگهی گویی: منال
درد دل با ناله باشد، پس چه میپنداشتی؟
گر پس از جنگ آشتی جویی، نگیری در کنار
تا هم آن دم نیز بیجنگی نباشد آشتی
نزد من آبیست، گفتی: خون مجروحان عشق
زان چنین در خاک میریزی که آب انگاشتی
دی طلب کردی که در پای تو ریزم جان خویش
زان طلب کردن سرم بر آسمان افراشتی
دفتر خاطر ز نقش دیگران شستم تمام
تا تو نقش خویش بر لوح دلم بنگاشتی
اوحدی در دوستی با آنکه جانبدار تست
جانب او را به قول دشمنان بگذاشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و درد ناشی از آن اشاره میکند. او به معشوقهاش میگوید که خواسته او را بوسهای بر دستش بپذیرد، اما او مانع شده است. شاعر حس میکند که دلش پر از اندوه و زخمهای عمیق است، و بوی درد و خون از وجود معشوقهاش به مشام میرسد. او از عدم توجه و بیاحساسی معشوق شکایت میکند و به این نکته میرسد که در بین عشق و جنگ آشتی وجود ندارد. شاعر در دلش نقش معشوق را حک کرده و از طرفی خود را فدای او کرده است. در پایان، او به این نتیجه میرسد که دوستی با کسانی که در سمت مخالف او هستند، تنها زخمهای جدیدی را بر دلش میزند.
هوش مصنوعی: خواستم لبت را ببوسم، ولی تو دستت را جلو آوردی و مانع شدی. در نتیجه تصمیم گرفتم دستت را ببوسم، اما باز هم اجازه ندادنی.
هوش مصنوعی: بوی خون از چاه زلف تو به مشام میرسد، بله، بوی خون به وضوح حس میشود زیرا که قلبهای زیادی را در اینجا جمع کردهای.
هوش مصنوعی: هر زمانی که غم و اندوهی از اعماق قلبم بروز میکند، نمیدانم ریشهی این غم از کجاست و چه چیزی را در دل خود کاشتهام که چنین احساساتی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: دل من را چون ریشی میکشند و در عوض میگویی که نباید از دلایل و احساساتم شکوه کنم؛ پس فکر میکردی چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: اگر بعد از جنگی به دنبال صلح هستی، نباید بدون این صلح که در کنار هم به دست آمده، به دنبال آشتی باشی؛ چرا که آن آشتی هم در واقع بدون جنگ به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: در نزد من آبی وجود دارد، اما تو این را با خون مجروحان عشق اشتباه گرفتی و تصور کردی که این آب است که بر خاک میریزد.
هوش مصنوعی: تو خواستی که من جانم را در پای تو فدای کنم و به خاطر این خواسته، سرم را به آسمان بلند کردم و به این افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: تمام یادها و تأثیرات دیگران را از ذهنم پاک کردم تا بتوانی خودت را در دل من به تصویر بکشی.
هوش مصنوعی: اوحدی در اینجا به این معنا اشاره میکند که در دوستی با کسی که حامی توست، توجه به حرفهای دشمنان را کنار گذاشتهای. در واقع، دوستی و حمایت او را بر هر گونه قضاوت یا انتقاد دیگران ارجح میدانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتی و چون زلف خود در آتشم بگذاشتی
نام من بر آب چون خط بر سمن بنگاشتی
بیگناهی نانموده رخ ز ما برتافتی
بی خطائی نانهاده دل ز ما برداشتی
همچو خورشیدی که باری از در ابر و دمه
[...]
ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی
تا به پیش عاشقان بند و فسون برداشتی
گه مثال و رمز گویی گه صریح و آشکار
تخم را اندر زمین ریگ ما چون کاشتی
ای زمین ریگ شرمت نیست از انبار تخم
[...]
یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی
نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان
این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی
دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
[...]
کاشکی ما را جفا از پیشِ ما برداشتی
کز وجود ناقص ما ذره ای نگذاشتی
من بر آنم کز وجودِ من برون آرد مرا
در سر ِ هر کس به حد ِ او بود پنداشتی
سلطنت هم گر بدین طبل و علم بودی به حشر
[...]
تا نقاب از روی شهر آرای خود برداشتی
صورت جان در خیال اهل دل بنگاشتی
نوبت شاهی بزن در ملک خوبی بهر آنک
رأیت حسن از زمین بر آسمان بفراشتی
نه خدا را بنده باشی نه رعیت شاه را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.