دشمن دون گر نگفتی حال من
خود به گفتی چشم مالامال من
هر شبی از چرخ نیلی بگذرد
نالهای این تن چون نال من
حال من چون خال مشکین تیره شد
در فراق یار مشکین خال من
کاشکی! آن روی فرخ مینمود
تا ازو فرخنده گشتی فال من
روز عمرم شب شد و پیدا نگشت
روز این شبهای همچون سال من
بر دل ریشم دلیلی روشنست
راستی را پشت همچون سال من
مرغ او بودم، چرا برمیتپم؟
گر نزد تیر بلا بر بال من؟
کاشکی!دستم به مالی میرسید
کز برای دوست گشتی مال من
وه! که روز اوحدی بیروی دوست
شد سیه چون نامهٔ اعمال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق گوید غافلی از حال من
از بد ونیک و ازین افعال من
گرچه میدانی بصفوت حال من
بندهپرور گوش کن اقوال من
زان سپس گوشی به قیل و قال من
جای رحم است آن زمان بر حال من
گفت کی مرغ مبارک فال من
ای ز تو فرخنده ماه و سال من
ای همایون قرعهٔ اقبال من
کایۀ لا تقنط آمد فال من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.