مرا از بخت اگر کاری برآید
به وصل روی دلداری برآید
ولیکن دور گردون خود نخواهد
که کام یاری از یاری برآید
اگر خوبان گیتی را کنی جمع
به نام من ستمگاری برآید
و گر من طالب اندوه گردم
ز هر سویش طلبکاری برآید
دل من گر بکارد دانهٔ غم
ازان یک دانه انباری برآید
ز دلتنگی اگر رمزی بگویم
ازان تنگی به خرواری برآید
گلی را گر برون ارم ز خاری
ز هر برگش سر خاری برآید
ز زلف یار اگر مویی بجویم
بهر مویش خریداری برآید
ز بهر تخت اگر شاهی نشانم
به نام اوحدی داری برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسا کارا که از یاری برآید
به باید یار تا کاری برآید
اگر او خواهدت کاری برآید
وگرنه از گلت خاری برآید
قیامت از جهان باری برآید
چنین سرو ار به گلزاری برآید
نقاب از روی اگر خواهی برانداخت
ازین آشوب بسیاری برآید
مرا گویند بی کاری مکن پیش
[...]
از این در گر مرا کاری برآید
به لطف چون تو غمخواری برآید
ز ناگه باد ادباری برآید
سموم هجر را کاری برآید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.