قیامت از جهان باری برآید
چنین سرو ار به گلزاری برآید
نقاب از روی اگر خواهی برانداخت
ازین آشوب بسیاری برآید
مرا گویند بی کاری مکن پیش
بکوشم هم مگر کاری برآید
چو سوزن شد وجودم در خیالش
ز پایم عاقبت خاری برآید
امیدی نیست سوزن را که روزی
سرش از حبیبِ دل داری برآید
چه کم گردد ز دل داری که باری
دمی گردِ دلِ یاری برآید
چه خواهد کرد جز تسلیم مظلوم
اگر دستِ ستم گاری برآید
به هر کویی که بگذشتم رقیبی
به رویم هم چو دیواری برآید
نظر بر ماهِ تابان گر فکندم
به چشمم آدمی خواری برآید
نزاری حاجتی داری به زاری
نکو زن فال گو آری برآید
شبی گر در کنارم آرم میانش
همه امیّدِ من باری برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسا کارا که از یاری برآید
به باید یار تا کاری برآید
اگر او خواهدت کاری برآید
وگرنه از گلت خاری برآید
مرا از بخت اگر کاری برآید
به وصل روی دلداری برآید
ولیکن دور گردون خود نخواهد
که کام یاری از یاری برآید
اگر خوبان گیتی را کنی جمع
[...]
از این در گر مرا کاری برآید
به لطف چون تو غمخواری برآید
ز ناگه باد ادباری برآید
سموم هجر را کاری برآید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.