من از آنِ که شَوَم کو نه ازان تو بُوَد؟
یا چه گویم که نه در لوح و بیان تو بود؟
سخن لب، که تو داری، نتوانم گفتن
ور بگویم سخنی هم ز زبان تو بود
هر زمانم به جهانی دگر اندازی، لیک
نروم جز به جهانی که جهان تو بود
تن و دل گر به فدای تو کند چندان نیست
خاصه آن کش دل و تن زنده به جان تو بود
نگذاری که ببوسد لبم آن پای و رکاب
ای خوش آن بوسه که بر دست و عنان تو بود!
چون نشانی بنماند ز تن من بر خاک
دلِ تنگم به همان مهر و نشان تو بود
جان خود را سپر تیر بلا خواهم ساخت
اگر آن تیر، که آید ز کمان تو بود
چون بپوسد تن من گوش و روانی که مراست
بر ورود خبر و حکم روان تو بود
هر چه آرند به بازار دو کون، از نیکی
همه، چون نیک ببینی، ز دکان تو بود
دیده در کل مکان گر چه ترا میبیند
من نخواهم که به جز دیده مکان تو بود
میکنم ذکر تو پیوسته به قلب و به لسان
خنک آن قلب که مذکور لسان تو بود
نیست غم سر دل اوحدی ار گردد فاش
چو دلش حافظ اسرار نهان تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود
در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست
کو زبانی که مجابات زبان تو بود
گر سیه روی بود زنگی و هندوی توست
[...]
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری بسرم از لب خندان تو بود
سروکارم همه با زلف پریشان تو بود
بنده وارم همه شب گوش بفرمان تو بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.