سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود
در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست
کو زبانی که مجابات زبان تو بود
گر سیه روی بود زنگی و هندوی توست
چه غمست از سیهی چونک از آن تو بود
ببری در خم خویش و خوش و یک رنگ کنی
تا همه روح بود فر و نشان تو بود
ترس را سر ببر و گردن تعظیم بزن
در مقامی که عطاها و امان تو بود
ما همه بر سر راهیم و جهانی گذرست
چشم روشن نفسی کان ز جهان تو بود
دل اگر بیادبی کرد بر این صبر مگیر
طعمش بد که در این جنگ عوان تو بود
سگ به هر سو که چخد نعره به کوی تو زند
شیرگیرش که بود تا که زیان تو بود
هین صبوحست بده می که همه مخموریم
تا که جان یک نفسی مست ضمان تو بود
در قدح درنگری زود فرح بخش شود
گرگ چون دید سگ کهف شبان تو بود
همه خفتند و دو مخمور چنین بیدارند
نظری کن سوی خمها که نهان تو بود
سر و پا مست شود هر چه تو خواهی بشود
برسد چون نرسد چونک رسان تو بود
هله درویش بخور نک قدح زفت رسید
سست بودن چه بود چونک اوان تو بود
هله امروز نشستیم به عشرت تا شب
چه کم آید می و مطرب چو بیان تو بود
خاک بر سر همه را دامن این دولت گیر
چو بر این خاک نشستی همه آن تو بود
می او خور همه او شو سر شش گوش مباش
مطلب که دو سه خر گوش کشان تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حالاتی پرداخته که در آن انسانها در جستجوی لذت و شادی هستند. سفرهی کهنه و خشمگس به نمادهای ناکافی در زندگی اشاره دارند و از فقر و کمبودها سخن میگویند. شاعر به دنبال کلامی است که بتواند به درد و کمبودهای زندگی پاسخ دهد. او به نوعی از سرسپردگی یا تسلیم در برابر خداوند و نعمتهای او صحبت میکند و از لزوم شکرگزاری بر میآورد. همچنین، عجز انسانها در برابر قدرت و بزرگی خداوند و ناتوانی در کنترل زندگی را بیان میکند. در نهایت، اشاره به می و مستی و شادمانیهای زودگذر زندگی، پیامی از زندگی در لحظه و لذتبردن از آن است. این شعر نیز هشداری است به عدم غفلت از راه و هدف اصلی در زندگی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سفرهای کهنه و فرسوده هرگز مناسب برکت و نان تو نبوده است و حتا مگسهای خرم هم نمیتوانند مستحق بودن بر سر سفرهای باشند که تو بر آن نشستهای. به نوعی بیانگر این است که هر چیزی جایگاه خاص خود را دارد و نمیتوان در آنها با هم مقایسهای انجام داد.
هوش مصنوعی: زمانی که از تو بخواهند که چیزی بگویی، اما نتوانی پیدا کنی که چه بگویی، باید به این فکر کنی که توانایی بیان احساسات و افکارت چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر کسی پوست تیرهای داشته باشد و از سرزمینهای زنگی یا هندوستان باشد، چه تفاوتی دارد؟ چون تیره بودنش از آن تو است و به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی احساسات و شخصیت خود را تحت کنترل بگیری و به آرامش برسی، این وضعیت باعث میشود که همه افراد به وجود و ویژگیهای تو پی ببرند.
هوش مصنوعی: ترس را کنار بگذار و با احترام و ارادت در محضر کسی که نعمتها و رحمتهایش برای توست، به خاک بیفت.
هوش مصنوعی: ما همه در مسیر زندگی هستیم و دنیا در حال گذر است. اما دم و نفسی که از تو به ما رسیده، باعث روشنی چشمهای ما شده است.
هوش مصنوعی: اگر دل تو بیادبانه عمل کرد و صبر تو را تحت فشار قرار داد، نگران نباش؛ چون نتیجهی این ماجرا تلخ خواهد بود و در این نبرد، تو بودی که باید شجاعت به خرج میدادی.
هوش مصنوعی: سگ هر کجا که بجنبد و نعره بزند، شیر را به یاد میآورد و نشان میدهد که چه کسی میتواند برای تو خطرساز باشد.
هوش مصنوعی: بیا که صبح است، بگذار می بخوریم چون همه ما مست و شادابیم تا زمانی که نفس بکشیم و وجودمان به عشق تو وابسته است.
هوش مصنوعی: به محض اینکه انسان به زیبایی و شادیهای زندگی توجه کند و از آن لذت ببرد، مانند گرگی که با دیدن سگی در غار شبان، حس خوبی به او دست میدهد، احساس خوشحالی و شگفتی در او ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: همه در خوابند و فقط دو مینوشیده بیدارند. به خمها نگاه کن که راز تو در آنها نهفته است.
هوش مصنوعی: هرچه بخواهی، در حالتی مست و سرشار از شادی و نشاط خواهی بود، اما اگر به چیزی نرسی، بدان که خودت میتوانی آن را محقق کنی.
هوش مصنوعی: ای درویش، بیا و از این جام پرخمر بنوش! چرا که زمانه برای تو مناسب است و نباید بیهوده سست و ضعیف باشی.
هوش مصنوعی: امروز دور هم جمع شدهایم تا از شادی و خوشی لذت ببریم، ببینیم که تا شب چه چیزی کم است وقتی که شراب و نوازندگی تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که در این دنیا زندگی میکند و به نعمتها و امکانات آن دسترسی دارد، باید بداند که همه چیز فانی است و در واقع، آنچه که در دست ماست، در نهایت به ما تعلق ندارد. این دنیا و نعمتهای آن، گذرا هستند و نباید باعث غرور و تفاخر شوند.
هوش مصنوعی: نوشیدن می او و پیروی از او کاملاً به معنای نزدیک شدن به اوست. فراموش نکن که حواست باشد، چون این راه ممکن است تو را به جایی ببرد که دچار اشتباه بشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
یا چه گویم که نه در لوح و بیان تو بود؟
سخن لب، که تو داری، نتوانم گفتن
ور بگویم سخنی هم ز زبان تو بود
هر زمانم به جهانی دگر اندازی، لیک
[...]
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری بسرم از لب خندان تو بود
سروکارم همه با زلف پریشان تو بود
بنده وارم همه شب گوش بفرمان تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.