پیری که پریرم ز مناجات بر آورد
دی مست و خرابم به خرابات برآورد
یک جرعه به ذات خود ازان بادهٔ صافی
در داد که گرد از من و از ذات بر آورد
در بتکدهای برد مرا مست و بدیدم
رویی، که خروش از جگر لات بر آورد
خورشید جبینی، که فروع رخش از دور
چون شعله زد، آشوب ز ذرات بر آورد
چون در شدم، آن قامت رعنا به قیامی
دل را ز مقام و ز مقامات برآورد
چون جان رخ او دید، پس دست گزیدن
انگشت شهادت به تحیات برآورد
با اوحدی از راه کرامت سخنی گفت
وز بحر دلش موج کرامات برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا عشق مرا گردِ خرابات برآورد
از مسجد و محراب و مناجات برآورد
با عقل به ضدیّت و انکار و تعصّب
از جیب فتاوی و سجلاّت برآورد
عشق از غضب و نخوت و غیرت چو نهنگی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.