گنجور

 
 
 
عطار

گفتم که درین غمم بنگذاری تو

خود غم بفزودیم به سر باری تو

وین از همه سخت تر که میزارم من

وز زاری من فراغتی داری تو

اوحدالدین کرمانی

دلداری کن اگر دلی داری تو

هر دل که به تو رسد نگه داری تو

صد سال اگر طواف آن کعبه کنی

زان به نبود دلی به دست آری تو

اوحدی

دل کیست؟ که او طلب کند یاری تو

یا تن ندهد به محنت و خواری تو؟

پرسیده‌ای احوال دلم دوش وزان

جان می‌آید به عذر دلداری تو

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدی
شیخ بهایی

زاهد نکند گنه، که قهاری تو

ما غرق گناهیم، که غفاری تو

او قهارت خواند و ما غفارت

آیا به کدام نام، خوش داری تو؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه