اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۱۱۲
گر تازه کنی مرا زسر تا به قدم
موجود شدم زعشق تو من زعدم
جانی دارم به عشق تو کرده رقم
خواهیش به شادی کش و خواهیش به غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از عشقش به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که اگر او را دوباره جوان و شاداب کند، از عدم به وجود آمده است. او نشان میدهد که زندگیاش به عشق معشوق وابسته است و برای او هم در شادی و هم در غم تابعی از عشق اوست.
هوش مصنوعی: اگر مجدد مرا از سر تا پا تازه کنی، من به عشق تو از عدم به وجود آمدهام.
هوش مصنوعی: من به عشق تو جان و دلی دارم که از سرنوشت من رقم خورده است. خواهش میکنم که این دل را به شادابی و خوشحالی برسانی یا اگر هم غمگین شدی، با آن هم بر من ببخشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
واجب باشد هر آینه شکر نعم
تقصیر نکرد خواجه در ناواجب
من در واجب چگونه تقصیر کنم؟
گفتم صنما پیشۀ تو ؟ گفت : ستم
گفتم نگری به غَمگِنان ؟ گفتا : کم
گفتم که به زر بوسه دهی ؟ گفت : دهم
گفتم به جز از بوسه دهی ؟ گفت : نعم
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
جانی دارم به عشق تو کرده رقم
خواهیش به شادی کش خواهیش به غم
با زور تو ، ای عالم احسان و کرم
بر رای تو موقوف شود شغل عجم
آن کس که کنون جست ز رای تو درم
در قبضۀ تدبیر تو بندد عالم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.