اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
»
شمارهٔ ۳۹
ای دوست اگر بهشت را داری دوست
یک نکته بیاموز که آن سخت نکوست
خلق خوش تو تو را رساند به بهشت
تنگی و فراخی بهشت تو ازوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دوستش میگوید که اگر بهشت را در کنار خود دارد، باید یک نکته مهم را بیاموزد؛ و آن این است که خوب بودن رفتار و خلق و خوی او باعث میشود که بهشت را تجربه کند. به عبارت دیگر، کیفیت بهشت او به رفتار خوبش بستگی دارد، نه صرفاً مکان آن.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر بهشت و سعادت را در اختیار داری، یک نکته را به خاطر بسپر که آن بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: زیبایی و خوبیهای تو باعث شده که به بهشت برسی، اما باید بدانید که خوشی و نعمتهای بهشت واقعی از خود تو نشأت میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست
ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست
دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
گر درد دهد به ما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آن چیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر به خوبی و بدی
مقصود رضای او و خشنودی اوست
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست
با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست
بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست
تا کی باشم صبور در محنت دوست
کارام دل و جان من از دیدن اوست
گر زین دوستی ترا بدراند پوست
از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.