اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۶۸
صد سال اگر در آتشم مَهل بود
با آتش سوزنده مرا سهل بود
با مردم نااهل مبادا صحبت
کز مرگ بتر صحبت نااهل بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که ز روی علم و دین اهل بود
داند که جواب شبهه بس سهل بود
علم ازلی علت عصیان بودن
پیش حکما ز غایت جهل بود
صد سال در آتشم اگر رحل بود
آن آتش سوزنده مرا سهل بود
با مردم نااهل نباید صحبت
کز مرگ بترصحبت نا اهل بود
من مِی خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
داند عالم اگر نکو اهل بود
کان علم که بی عمل بود سهل بود
علمی که عمل طلب کند از عالم
گر زان که عمل نمیکند جهل بود
بی علم کسی بود که نا اهل بود
دانستن علم و معرفت سهل بود
این نکته مبرهن است نزد همه کس
دانستن هر چیز به از جهل بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.