اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة
»
الفصل الاول - فی الطامات
»
شمارهٔ ۱۸
زین سان که منم گر تو تویی آخر کار
ما را بَدَل سجاده باشد زنّار
در پای خودم فتاده بینی یکبار
از دست قدح فتاده ور سر دستار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق اشاره میکند. او میگوید که هر دو به یکدیگر پیوستهاند و در نهایت، وجودشان به هم وابسته است. تصویر سجاده و زنار به نوعی نماد پیوند معنوی آنهاست. شاعر با اشاره به افتادن قدح و دستار، به حالتی از تسلیم و فروتنی در برابر عشق اشاره میکند. او نشان میدهد که در این عشق، تمام وجودش در اختیار معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر من اینگونهایم و تو هم اینگونهای، در نهایت کار ما به جایی خواهد رسید که سجادهامان به بند و زنجیر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: اگر در پای خودم افتادهام، یک بار به دستم نگاه کن که چگونه به خاطر قدحی که افتاده، دستار بر سر دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نهای دروغزن عاشقوار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار
ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار
گفتا: دهم ای همه جفا، نک زنهار!
آواز مده که گوش دارد دیوار
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
روزی به مُراد عاشقان گردد کار
با عشق بتان چو اوفتادت سروکار
خورشید شود همان بشادی بیدار
از دولت و از روز بهی دل بردار
عاشق نبود روز بد و دولت یار
بسیار شنیدم من و دیدم بسیار
کاشفته ببود بر تو از هر سو کار
آخر فلکت پشت شد و گیتی یار
تو شاد شدی مخالف و دشمن زار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.