اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۵۷
یا رب زشراب عشق سرمستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن
در هر چه نه عشق است تهی دستم کن
در عشق خودت نیست کن و هستم کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یارب ز شراب عشق سرمستم کن
وز عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه به جز عشق تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پا بستم کن
من نیستم ای نگار، تو هستم کن
یک جرعه شراب وصل بر دستم کن
با من بنشین بخلوت و مستم کن
گر سیر شوی بنکتهای پستم کن
یارب که بکوی خویش پابستم کن
وز باده جام نیستی هستم کن
دلگیرم ازین نهاد افسرده خویش
یک جرعه می عشق ده و مستم کن
یارب به کمند عشق پابستم کن
از دامن غیر خود تهی دستم کن
یک باره ز اندیشهٔ عقلم برهان
وز بادهٔ صاف عشق سرمستم کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.