اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۲۴۴ - الخوف
تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
وز مردن وز کندن جان می ترسم
چون مرگ حقیقت است چرا ترسم ازو
من نیک نزیستم از آن می ترسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات بیان میکند که از مرگ و جهان بعد از آن نمیترسد، اما از زندگی نیکو نداشتن و عدم آمادگی برای مرگ میترسد. او به حقیقت مرگ اشاره میکند و نشان میدهد که ترس او از مرگ نیست، بلکه از کیفیت زندگیاش است.
هوش مصنوعی: من میترسم از این که فکر کنی تنها به خاطر ترس از آن دنیا یا مرگ و جدایی از جانم نگرانم.
هوش مصنوعی: اگر مرگ واقعیتی است، پس چرا از آن بترسم؟ من به خوبی زندگی نکردهام و از همین جاست که ترس من ناشی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ظن نبری کز آن جهان میترسم
وز مردن و از کندن جان میترسم
چون مرگ حقست من چرا ترسم ازو
من خویش پرستم و از آن میترسم
در هجر تو گفتم که ز جان میترسم
وصل آمد و من هم آنچنان میترسم
دی خود ز زبان دشمنان ترسیدم
امروز ز چشم دوستان میترسم
تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
وز مردن و از کندن جان می ترسم
چون مرگ حق است، من چرا ترسم از او
چون نیک نزیستم از آن می ترسم
در عشق تو دل رفت و زجان می ترسم
وز هجر و زمرگِ ناگهان می ترسم
گر زار کُشی مرا نمی ترسم از آن
بیزار زمن شوی از آن می ترسم
گر دل گویم تو را ز جان می ترسم
ور جان خوانم هم از جهان می ترسم
ای جان و جهان هر دو به قربان سرت
حق می گویم نه زین نه زان می ترسم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.