شمارهٔ ۴۲
گر بدیرم طلبد مغبچه حور سرشت
بیم دوزخ برم از یاد چو امید بهشت
نسبت سبحه و زنار دو صد رنگ آمیخت
ورنه این رشته همانست که بیرنگ سرشت
عشرت رفته مجو باز که دهقان فلک
تخم هر کشته که بدرود دگر بار بکشت
ساغر می چو دهی بوسه زپی نیز بده
بندامت به کشم گر بکنندم به بهشت
ترک دین در ره معشون گناه است ولی
نه گناه است که در نامه توانند نوشت
اینقدر کعبه پرستی که تو داری عرفی
از تو آید که کنی منع من از طوف کنشت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...