ای بصفا انجمن آرای حسن
حسن ز رویت بتماشای حسن
جعد سمن سای تو آشوب زای
لعل گوهر زای تو یاقوت سای
آهوی صیاد تو رضوان شکار
سایه بالای تو طوبی نگار
طاق دو ابروی تو محراب ناز
عجز بمحراب وی اندر نماز
طاعتیاتند دو ابروی تو
سجده کنان در حرم روی تو
چون صفت آن لب خندان کنم
داغ طبر زد نمک افشان کنم
بر شکن سنبل عنبر اسیر
نسبت جعد تو فشاند عبیر
چون بحریم چمن یاسمن
برشکنی سنبل تر بر سمن
از هوس سلسله عنبرین
نور شود سایه شکن بر جبین
حسن ترا اهل عمل فتنه زای
دشمنی آرای و عداوت گزای
غمزه روان سوز دل مستمند
عشوه بی ماتم او نخلبند
بسکه بهر گوشه چشم سیاه
غمزه نشانی بکمین نگاه
ابرویت از ناز کمان کرده زه
هر سر موئی و دو عالم گره
چشم تو بیمار تر از عبهر است
بسکه برو غمزه هجوم آور است
شاهد حسن تو تغافل پسند
حجله ناز تو بغایت بلند
سوی تو صد نوبت اگر بنگرم
نیم نگاهست چو جمع آورم
ای دلت آسوده غمخوارگی
خارمنه در ره نطارگی
از چمنی کزویت این رنگ و بوست
اصل بهار چمنت فرع اوست
رنگی از آن با گل رعنای تست
بوی از آن یاسمن آرای تست
این چمن لاله که پرورده
عاریت از باغ کسی کرده
لاله مپوشان که ز باغ تو نیست
وین چمن از بهر فراغ تو نیست
گر نبود عشق هوا گیر حسن
کو هنر عشق و چه تأثیر حسن
سنگدلی مایه دل سردیست
غنچه غم را سبب زردیست
دل مشکن عهد و وفا تازه کن
می مکش اندیشه ز خمیازه کن
حسن تو مغرور بآواره چند
ناز تو بیگانه ز اندازه چند
برگی و رعنائی باغ از خطاست
باغ چنان برگ چنین کی رواست
رنگ جوانی زچمن شسته گیر
سنبل شبگون سمن شسته گیر
آه که این نامه بغایت رسید
فصل بهاران بنهایت رسید
باد خزان میل وزیدن کند
آب سمن میل چکیدن کند
آب لب لاله بچیند نسیم
در حرم غنچه بمیرد شمیم
برگ و برحسن بیغما رود
روح شهیدان بتماشا رود
حسن برافشانده متاع از کساد
گوهر دل غوطه زنان در مراد
بی ادبی از می امید مست
وز ثمر لطف تو کوتاه دست
طره گشا بانگ زنان کی صنم
وی گهر حسن بدرج عدم
آینه بستان و نگاهی بکن
یاد جوانی کن و آهی بکن
باغ ترا کو اثر از آب و رنگ
شهد ترا کو بنوازش درنگ
جلوه گری های لب بام کو
نیم نگاهی بصد ابرام کو
حرفی و آرایش صد ناز کو
نازی و تعمیر صد اعجاز کو
ریزد از اینگونه سخنهای تلخ
غره شرم و ادب آرد بسلخ
این ثمر کجروشیهای تست
ورنه کرا طاقت ایذای تست
نغمه بلبل چمن آرای باغ
گل به تبسم طلبد صوت زاغ
بلبل دستان زن باغت منم
زیب ده سینه بداغت منم
نغمه گشای چمنت صوت زاغ
عطسه زن بوی گلت هر دماغ
جلوه گه سبزه بخس داده
منصب طوبی بمگس داده
حسن در آغوش هوس تابکی
غیرت سیمرغ و مگس تابکی
گو چمنت صوت کلاغی بدار
باغ تو گو نغمه زاغی بدار
در چمن روضه خسی گو مباش
چند نمک بر جگر بیخراش
صد مگس شیفته انگبین
رم کند از جنبش یک آستین
آتش اگر شعله فروزد هزار
جوشش پروانه بود برقرار
مقصد پروانه هستی گداز
در قدم شمع بود سوز و ساز
شعله بوی در زدن از خامیست
زانکه مرادش همه ناکامیست
ور مگس آمد بر شمع از کمین
مست ز مومش طمع انگبین
در عرق الماس گذارم بقند
لیک بود شربت من نوشخند
این نفس بسته بناموس عهد
زهر نمائیست فروشنده شهد
وای که بس بیهده رنجیده
وین نفس تلخ پسندیده
تلخ دم من بمذاقت بسنج
گر نکنی آشتی از خود مرنج
تلخ سخن شو که دعا می کنیم
جنگ ترا صلح فدا می کنیم
حیف که هر خون که بود در دلم
چون حرم خاک شود منزلم
لاله که رنگ ورق از خون دهد
از جگرم چیند و بیرون دهد
زین سخنان ننگ غرض دور دار
بی ادبیهاست تو معذور دار
عرفی از این زمزه ات ننگ باد
عود مجازت عدم آهنگ باد
صورت آئینه پرستی که چه
بوی میت نازده مستی که چه
وای اگر چهره بود در نقاب
باز دهد آینه این رنگ و آب
هر چه در این دایره صورت پذیر
هر که در این مرحله آرام گیر
دل به کسی ده که به خود قائمست
جلوه معشوقی او دائمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر تمجید و توصیف زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر به وصف چهره و ویژگیهای ظاهری محبوبش میپردازد و از جذابیتهای او همچون ابروهای کماندار، لبهای خندان و چشمهای گیرا سخن میگوید. او همچنین به تأثیر عشق و زیبایی در زندگی و احساسات انسانی اشاره دارد و به مضامین عشق، ناز و دلباختگی پرداخته است.
شاعر از زیباییهای طبیعت بهره میبرد و آنها را با زیبایی معشوقش مقایسه میکند. او غمها و شادیها را در زندگی بیان کرده و به اهمیت عشق و رابطههای انسانی تأکید میکند. در این میان، نگرانیهایی درباره غفلت از عشق و تأثیر آن بر روح و روان نیز مطرح میشود. در نهایت، شاعر به خواننده دعوت میکند که به عشق و زیبایی توجه کند و از کین و دشمنی بپرهیزد.
هوش مصنوعی: ای زیبای نیکو، تو همچون جشنوارهای از زیبایی هستی که چهرهات تماشاگران را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و معطر تو مانند گیسویی است که تحولی عمیق به وجود میآورد، و لبت چون گوهر درخشان و یاقوتی است که زیبایی را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، آهوی شکارچی دل در بهشت قرار گرفته و سایهات مانند درخت طوبی زیبایی، دلنشین و آرامشبخش است.
هوش مصنوعی: دو ابروی تو مانند محراب زیبایی است و در آنجا، من عاجزانه به خداوند دعا میکنم.
هوش مصنوعی: دو ابروی تو همچون معبدی است که بندگان در آن به عبادت میپردازند و با خضوع و سجده به عشق تو نزدیک میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی به توصیف آن لبخند زیبا میپردازم، دلتنگیام مانند داغی بر قلبم احساس میشود و شوری در وجودم ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: شکوفههای خوشبو در برابر زیبایی و جعد موهای تو، عطر و بویی به فضا میپاشند.
هوش مصنوعی: وقتی که در باغ گل یاسمن را بشکنی، سنبل تازهای بر روی سمن خواهید دید.
هوش مصنوعی: از آرزو و خواستههای دل، نوری زیبا و دلفریب به وجود میآید که میتواند حاکی از زیبایی و طراوت باشد و این زیبایی مانند سایهای نرم و لطیف بر پیشانی انسان نقش ببندد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که دشمنانت به تفرقهافکنی و دشمنی وادار شوند.
هوش مصنوعی: چشمان معصوم و دلربای او، همچون تیر، قلب عاشق و بیچاره را میسوزاند و هیچ نشانی از غم و اندوه در وجود او نیست.
هوش مصنوعی: چقدر در نازکی و زیبایی چشمان سیاه خود درخشانی و نشانههایی از محبت و عشق را در پنهان نگاهت نهفتهاید.
هوش مصنوعی: ابرویت به خاطر ناز و زیبایی که داری، مانند کمان شده و هر رشته مویی تو، گرهای به دو جهان زده است.
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری طعمه درد است که از دریا نیز بیمارتر به نظر میرسد، چرا که نگاهت مانند تیری زهرآلود به دلها میزند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو در بیتوجهیات جاذبهای دارد و محل آرامش تو بسیار بلند و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: اگر صد بار به سوی تو نگاه کنم، هر بار تنها یک نیمنگاه است، چون همیشه در جمع تو غرق میشوم.
هوش مصنوعی: ای دل، نگران نباش، چون درد و غمی در راه نیست و میتوانی آسوده خاطر باشی.
هوش مصنوعی: از چمنی که عطر و رنگش به تو میرسد، بهار حقیقی آن چمن به تو وابسته است و تو تنها بخشی از آن زیبایی هستی.
هوش مصنوعی: رنگی از گل زیبا و خوشبو، بوی خوشی دارد که به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: این چمن لالهای که در اینجا روییده، برگرفته از باغی است که به امانت گرفته شده است.
هوش مصنوعی: گل لاله را پنهان نکن، زیرا این گل از باغ تو نیست و این چمن هم برای آسودگی تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشت، زیبایی و هنر عشق چه معنایی داشتند و تاثیری از زیبایی قابل تصور بود؟
هوش مصنوعی: سختی و بیرحمی باعث میشود که دلها سرد شوند و غم، سبب پژمردگی و زردی زندگی میشود.
هوش مصنوعی: دل را نشکن و به عهد و وفا پایبند باش، فکر و خیال را کنار بگذار و زندگی را با انرژی و نشاط تازه کن.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری است که آوارهها را هم به خود جذب میکند، اما ناز و ظرافت تو فراتر از حد باعث میشود که دیگران از تو فاصله بگیرند.
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی تو، چون برگی در باغ است، اما این زیبایی در پیوند با باغ به هیچ وجه درست نیست. باغ به خودی خود زیبایی خاصی دارد و هر چیزی باید در جای خودش باشد.
هوش مصنوعی: جوانی و سرزندگی را از رنگ و عطر گلها و چمنها بگیر و از زیبایی سنبلها و عطر سمنها لذت ببر.
هوش مصنوعی: او آه میکشد که این نامه به خوبی به دستش رسیده و فصل بهار به نهایت خود رسیده است.
هوش مصنوعی: باد خزان به وزیدن ادامه میدهد و آب گلها در حال چکیدن است.
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی که آب را از لب لاله میچیند، باعث میشود که عطر و بوی گل غنچه در حرم بمیرد.
هوش مصنوعی: درختان و زیباییهای طبیعت به آرامی به سمت بهشت میروند و روح شهیدان نیز به تماشای آنجا میپردازند.
هوش مصنوعی: زیبایی و دلآویزی از همگان پخش شده است، همچون گنجینهای که در دل غوطهور در آرزوها و خواستهها است.
هوش مصنوعی: بیاحترامی از می که امیدم به آن است، برمیخیزد و از ثمر لطف تو، دستم را کوتاه میکند.
هوش مصنوعی: موهای باز شده و با صدای زیبا آواز سر دادن، ای محبوب من، تو مانند گوهری با ارزش هستی که در فضای نیستی میدرخشی.
هوش مصنوعی: به تماشای آینه برو و به یاد روزهای جوانیات بیفت، سپس یک آه عمیق بکش.
هوش مصنوعی: باغ تو کجاست که نشانی از زیبایی و رنگینی داشته باشد؟ و نعمت شیرینی که تو را نوازش کند و بیوقفه به تو دل ببندد، کجاست؟
هوش مصنوعی: برخی از زیباییها و جلوههای دلنشین در بالای بام، چشمی انداختن به آنها به اندازهی دلربایی و فریبندگیاش ارزش دارد.
هوش مصنوعی: حرفی وجود ندارد و زیباییای نیست، ولی ناز و لطافت در کجاست و شگفتیها کجا هستند؟
هوش مصنوعی: از این نوع سخنان تلخ، اشکها میریزد و احساس شرم و ادب بر سر انسان میآید.
هوش مصنوعی: این میوهای که ما به دست آوردهایم نتیجهی انحرافات و بیراههرفتنهای توست، وگرنه کسی نمیتواند به زحمات و آزردگیهای تو تحمل کند.
هوش مصنوعی: صدای بلبل که باغ گل را زیبایی میبخشد، با لبخند خود آواز زاغ را طلب میکند.
هوش مصنوعی: من گلهای باغ تو را با عشق میخوانم و در دل خود، شعلههای عشق تو را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: زبان پرنده سیاه مانند زق زق کردنش صدایی شاداب و دلنشین را به گوش میرساند و هر بار که بوی گل به مشام میرسد، حس خوشی و تازگی به انسان منتقل میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جاذبهای اشاره شده که به طور طبیعی در گیاهان و طبیعت وجود دارد. این زیبایی به مانند میوهای گرانبها است که به آن ارزش و مقام میبخشد. همچنین، زیباییها و شکوههای کوچک و بزرگ در زندگی ممکن است برخی افراد را مجذوب یا دچار حسادت کند. به طور کلی، این بیت به اهمیت و جذابیت زیباییهای طبیعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و عشق میپردازد و نشان میدهد که وقتی زیبایی و خواستههای قلبی در کنار هم قرار میگیرند، چه احساساتی در دل انسان ایجاد میکنند. در اینجا به نوعی اشاره شده که حس زیبایی و خواستههای انسانی میتوانند به یکدیگر گره بخورند و از آنجا که سیمرغ نماد بلندپروازی و مگس نماد کوچکی و ابتذال است، این تضاد میتواند به احساساتی عمیق و غنی منجر شود.
هوش مصنوعی: اگر صدای کلاغ در باغ تو باشد، نغمه زاغ هم در آنجا بماند.
هوش مصنوعی: در باغ، برای هیچ سبکی و شادمانی بیدلیل شاد نباش. چرا که گاهی اوقات، دردی که از زندگی میکشی، مانند نمک بر زخم است و نیازی به اضافه کردن درد یا رنج بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: صد مگس که عاشق عسل هستند، از تکان دادن یک آستین میترسند و فرار میکنند.
هوش مصنوعی: اگر آتش شعلهور شود، هزار بار پروانه به دور آن خواهد چرخید و در آنجا خواهد ماند.
هوش مصنوعی: پروانه در تلاش است تا به دم شمع نزدیک شود و در این نزدیکی، دچار سوختن و ذوب شدن میشود. این نشاندهندهی عشق و جذابیت عمیق اوست که هرچند همراه با درد و سوزش است، اما همچنان به سمت آن هدف حرکت میکند.
هوش مصنوعی: شعلهای که در آن باید بیدار شد، به دلیل ناپختگی و عدم بلوغ است، چون هدف آن فقط به ناکامی میانجامد.
هوش مصنوعی: اگر مگسی به شمع نزدیک شود و از پنهان بر آن بیفتد، به خاطر مومش به دنبال شهد میگردد.
هوش مصنوعی: من به جای این که در عرق الماس غوطهور شوم، sugary و شیرین بمانم؛ زیرا نوشیدنی من، لبخند است.
هوش مصنوعی: این نفس که به خاطر ملاحظات و قیدهای اخلاقی و اجتماعی محدود شده، در حقیقت نشاندهنده پیامی ست که به دیگران منتقل میکند. به نوعی میتوان گفت این نفس، همانند کسی است که در زمینهای خاص، چیزی با ارزش (شهد) را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: آه که چقدر بیدلیل خود را ناراحت کردهام و این نفس تلخ را که به دلخواه میپسندم.
هوش مصنوعی: کلام من را با طعم خودت بسنج؛ اگر با من صلح نکردی، از خودت ناراحت نشو.
هوش مصنوعی: سخن تلخ بگو، چون برای تو دعا میکنیم و برای صلح در جنگ تو فدای میشویم.
هوش مصنوعی: متأسفانه، همه احساسات و عشقهایی که در دل دارم، مانند خاکی میشود که در حرم است و به مرور زمان از بین میرود.
هوش مصنوعی: لالهای که رنگ برگهایش از خون میگیرد، از دل من میچینند و به بیرون میآورند.
هوش مصنوعی: از این صحبتها عیب و ناپسندی را دور کن. این بیاحترامیها را نادیده بگیر و خودت را مقصر ندان.
هوش مصنوعی: بیا از این صداهای ناهنجار و بیمعنا دوری کنیم، زیرا همانطور که بوی عود در عدم وجودش نمیپیچد، همینطور این زمزمهها نیز بیفایده هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر و جلوهای از عشق و زیبایی اشاره شده است، به طوری که در عین زیبایی، حالتی از سرخوشی و مستی نیز به همراه دارد. وجود جلوههای زیبا و شاداب در این عالم، حالتی جذاب و شگفتانگیز ایجاد میکند که میتواند نشان دهندهی عشق و احساسات عمیق باشد.
هوش مصنوعی: اگر چهرهای وجود داشته باشد، وای بر آینه که این رنگ و زیبایی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دایره وجود دارد و میتوان آن را دید، تنها در این مرحله است که میتوان به آرامش دست یافت.
هوش مصنوعی: دل را به کسی بسپار که به خود استوار و مستقل باشد؛ زیرا زیبایی و جذابیت او همواره پایدار و ماندگار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.