بدون معنی اگر حسن یوسفی داری
ز صحبت تو زلیخا شود دل افسرده
یقین شناس که صورت تن است و معنی جان
اگر بحسن گرو ز آفتاب و مه برده
برو بصورت تنها مکن بمردم ناز
که دل زکس نبرد حسن شاهد مرده
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
بدون معنی اگر حسن یوسفی داری
ز صحبت تو زلیخا شود دل افسرده
یقین شناس که صورت تن است و معنی جان
اگر بحسن گرو ز آفتاب و مه برده
برو بصورت تنها مکن بمردم ناز
که دل زکس نبرد حسن شاهد مرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت زیبایی ظاهری و باطنی اشاره میکند. او میگوید که اگر حسن و زیبایی وجود دارد، باید معنای عمیقتری در آن جستجو کرد. اگر فقط به زیبایی ظاهری توجه شود، دلها افسرده میشوند. همچنین، به زیبایی درونی اشاره کرده و تأکید میکند که نباید فقط به صورت تکیه کرد، زیرا خود این زیبایی بیمعنی است و نمیتواند عشق و محبت واقعی را برانگیزد. در نهایت، هشدار میدهد که زیبایی واقعی باید با عمق و معنا همراه باشد تا تأثیر واقعی بر دلها بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی همچون یوسف داری، اما بیمعناست، صحبت با تو میتواند دل زلیخا را نیز غمگین کند.
هوش مصنوعی: در این بیت به اهمیت و ارتباط بین جسم و روح اشاره شده است. صورت بدن نمایانگر ظاهری و مادی انسان است، در حالی که روح و جان او معنایی عمیقتر و غیرمادی دارند. همچنین، بیان شده که زیبایی روح اگر از نور خورشید و ماه هم سرشار باشد، باز هم نمیتواند به این واقعیت علمی و فلسفی لطمهای وارد کند. در واقع، این مضمون به جستجوی معنا و حقیقت در عمق وجود انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به تنهایی حرکت کن و خودت را میان مردم ناز نکن، زیرا دل هیچکس از زیبایی تو برنمیگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مؤید ای فلکت دایه وار پرورده
به زیر سایه دیوار نابرآورده
ز آفتاب و ز مهتاب کرد جامه تو
بروز سرخ و سپید و شب سیه چرده
رمه رمه بز و بزغاله کبود و سیاه
[...]
لبت بخنده روان مرا روان برده
رخت بطیره صباح مرا مسا کرده
مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده
مریز خون مسلمان به جرم ناکرده
مرا بکشت لب جان ستان تو، هر چند
مفرحی ست به آب حیات پرورده
ببخش قندی از آن لب که پیش از آن نامید
[...]
دلم به زخم زبانها نگردد آزرده
که عاشق تو بود گنده تیر خورده
چه خوش بود صنمی چون تو در بر آوردن
به خلوتی که بود حجره در بر آورده
دلی که بود درو رحم کردیش از سنگ
[...]
مرا دلی ست به صد گونه درد پرورده
که رفت جان و جهانم وداع ناکرده
ز من گذشت تغافل کنان نمی دانم
که طبع نازکش از من چرا شد آزرده
ز پا فکند مرا هجر او مباد آن روز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.