دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای
کابادی و خرابی آن جسته جسته است
آبادیش عمارت بر باد رفته ای
ویرانیش عماری درهم شکسته است
از عرعر خران وی اسبان رمیده اند
وز تیز استران شتر از خواب جسته است
این آب و نان و اطلس دیبا و ناز و نوش
جل های فاخر و علف دسته دسته است
گردنکشی که کف بلبل آورده از غضب
سرمست اشتری است مهارش گسسته است
وآنکس که هرزه گرد و پریشان علف بود
خود بارکش خری است که از بند رسته است
وآنکس که پای بسته راه و روش فتاد
اسبی است کز اصالت خود پای بسته است
گر ناگه آدمی ز خری زاده در میان
یا کشته گشته یا ز لگدپا شکسته است
گفتم که آدمی ز خری زاید ای حکیم
این نکته حل کنم که دلت تنگ و خسته است
در ملک مردمی نسب روح معتبر
عقل این حسب ز زادن جسمی نجسته است
در معنی از طبیعت گل رسته شاخ گل
از روی صورت ارچه هم از خاک رسته است
بس آن سفالگر که بزاد از گهر فروش
واز دوده سفال فروشان، برسته است
وآن جوهری که زاده ز صلب سفالگر
از دودمان جوهریان خجسته است
وآن هم که گفتم آدمی آزارکش فتاد
کز هر کسیش گرد، بدل برنشسته است
آنرا از این خران رسد آفت که چون خران
معنی چو صورتش بجهان باز بسته است
آن کو قرین عالم معنی است : صورتش
در هر دو کون نقش مرادش نشسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد جامعه و وضعیت انسانی پرداخته و انسانها را به چهارپایان تشبیه میکند. شاعر به توصیف زندگی در دنیایی پر از نابسامانی و فساد میپردازد و به ارتباط میان روح و جسم اشاره میکند. او بر این نکته تأکید میکند که ارزش واقعی انسانها تنها به ظاهر و صورت آنها نیست و باید به عمق وجودشان و روحیات آنها نظر داشت. در نهایت، او میگوید که انسان واقعی باید با معانی عمیقتری مرتبط باشد تا از زوال و افول دور بماند.
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک طویله است که پر از انواع حیوانات بارکش و معایب آن به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: شهر و دیاری که روزگاری آباد بود، اکنون به ویرانی رسیده و آنچه که زمانی سازهای مستحکم بود، حالا درهم شکسته و نابود شده است.
هوش مصنوعی: از صدای خرها و اسبان وحشی، همه فرار کردهاند و شترها نیز از خواب بیدار شدهاند.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف چیزهایی میپردازد که در زندگی به دست میآوریم، از جمله آب، نان، لباسهای ارزشمند، و خوراکیهای خوشمزه. با این حال، در نهایت همه اینها به صورت دستهای از چیزهای ساده و طبیعی به نظر میرسند. به نوعی، این بیانگر این است که تمام این luxuries و تجملات، در اصل، جزء ابتدایی زندگی هستند و ممکن است ارزش واقعی کمتری نسبت به آنچه که تصور میشود داشته باشند.
هوش مصنوعی: فردی که از عصبانیت زیادی به نشانه قدرت و گردنکشی خود را به نمایش میگذارد، در واقع شبیه اسبی است که افسارش پاره شده و دیگر قابل کنترل نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگی بیهدف و آشفتهای دارد، در واقع مانند خری است که از بار خود آزاد شده، اما همچنان به بیهدفگردی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: آن کسی که در انتخاب راه و روش خود تعهد و پایبندی دارد، مانند اسبی است که به واسطهٔ اصل و منش خود نتوانسته آزادانه حرکت کند.
هوش مصنوعی: اگر ناگهان انسانی از اسب به زمین بیفتد، یا کشته شده است یا به خاطر لگد پا شکسته است.
هوش مصنوعی: گفتم که انسان از خر به دنیا میآید ای حکیم، میخواهم این مسئله را حل کنم که چرا دلت گرفته و خسته است.
هوش مصنوعی: در سرزمین آدمها، نسب روح به اندازهای معتبر است که عقل را در خود جای میدهد و این اعتبار ناشی از تولد جسمی پاک و نیکو است.
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که حتی اگر گل از زمین جوانه زده باشد و از خاک ریشه گرفته باشد، زیبایی و ظاهر دلپذیر آن را نمیتوان نادیده گرفت. در واقع، اشاره به این دارد که موسیقی و زیبایی طبیعت، اگرچه به خاک و زمین ریشه دارد، اما هنوز هم درخشندگی و جذابیت خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از سفالگران از نسل کسانی هستند که از فروشندگان گوهری به دنیا آمدهاند و از زغالهای سفالفروشان جدا شدهاند.
هوش مصنوعی: این جمله به وجود آمدن جواهری اشاره دارد که از دل خاک و علم یک سفالگر بیرون آمده و نشاندهندهٔ ارزش و اصالت آن است. این گوهر از نسل جواهرات باارزش و خوشبختی به شمار میآید و نشانهای از مهارت و هنر بزرگان است.
هوش مصنوعی: آدمی که به دیگران آزار میزند، خود دچار درد و رنج شده است، زیرا از هر طرف که به او حمله شود، در دلش نشسته است.
هوش مصنوعی: این عده از افرادی که تنها به ظاهر مسائل توجه میکنند، دچار آسیب و مشکل میشوند، زیرا قادر نیستند عمق و معنی واقعی آنچه را که میبینند درک کنند. در حقیقت، شبیه به چهارپایانی هستند که فقط به صورت و ظاهر چیزها نگاه میکنند و ماهیت واقعی آنها برایشان پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: آن کس که با عالم معنا ارتباط دارد، تصویر او در هر دو جهان (حقیقت و ظاهر) نشاندهنده خواستهاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
[...]
از من غبار بسکه بدلها نشسته است
بر روی عکس من در آئینه بسته است
اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست
زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند
[...]
جام شراب، مرهم دلهای خسته است
خورشید، مومیایی ماه شکسته است
طرف از شکستگان جهان کس نبسته است
دشمن درست کرده که ما را شکسته است
جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل
دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟
پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟
[...]
زان لب که نوشداروی جانهای خسته است
یک بوسه مومیایی این دلشکسته است
تا جلوه ای ز صحن چمن رخت بسته است
چشمی است داغ لاله که در خون نشسته است
شادی در این زمانه نباشد جدا زغم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.