گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

صد مُهر می نهم به لب گفت و گوی دل

تا گَرد غم به شِکوه نجنبد ز روی دل

دامن به سلسبیل نیالاید آن که او

در چشمه سار درد کند شست و شوی دل

بگداختیم مرهم و الماس ریختیم

آن بر مراد راحت و این در گلوی دل

با صد غم آشناست دلم، دست ازو بدار

ترسم غمی عنان تو گیرد به بوی دل

تا چند عمر در غم و اندیشه بگذرد

برداشتیم دست غم از زیر و روی دل

عرفی به یک دو جرعه خون، بیخودی نمود

هرگز نخورده بود شراب سبوی دل

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

ای فرق تا به پای همه آرزوی دل

آب حیات رانده خیالت به جوی دل

دل بستمت به زلف ندانستم این قدر

کز وی چنین دراز شود گفتگوی دل

عمری به گرد کوی تو گشتم چوبیدلان

[...]

سلمان ساوجی

ای جان نازنین من ای آرزوی دل

میل من است سوی تو میل تو سوی دل

بر آرزوی روی تو دل جان همی دهد

وا حسرتا! اگر ندهی آرزوی دل

چون غنچه بسته‌ام سر دل را به صد گره

[...]

نظیری نیشابوری

زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل

دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل

صاحبدلی بود که نصیبی به ما دهد

گویی به خاک ما نرسیدست بوی دل

آن را که رخ ز آیینه دوست تافتند

[...]

صائب تبریزی

تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل

تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل

افتد ز طرف کعبه و بتخانه دربدر

سر گشته ای که راه نیابد به کوی دل

یوسف یکی و نکهت پیراهنش یکی است

[...]

قدسی مشهدی

تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل؟

ای دیده پیش خلق مریز آبروی دل

دل آرزوی خون جگر کرد بی لبت

چندان گریستم که نماند آرزوی دل

یا رب به دامنش ننشیند غبار غم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه