دل خانه در این عالم ویرانه نگیرد
قاصد به دیاری که رود، خانه نگیرد
دل خوش کن مردان خرابات بود عشق
از شعر که در کعبه و بتخانه نگیرد
معنی به دلم باز شد، اما به زبانم
این گنج روان، جای به ویرانه نگیرد
بگشا لب میگون، که لب شهد فروشم
آفاق به شیرینی افسانه نگیرد
کم نیست که از توبه پشیمان شده عرفی
گر سبحه میندازد و پیمانه نگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز در حرم کوی تو دل خانه نگیرد
مرغ دل ما انس به بیگانه نگیرد
من عاشقم از می زدنم عیب نشاید
صاحب خرد این نکته بدیوانه نگیرد
از دانه اشکی که فشانم بسوی صید
[...]
گل مرتبه عارض جانانه نگیرد
جای لب ساقی لب پیمانه نگیرد
سیلاب بود کاسه همسایه این قوم
کافر به سرکوی بتان خانه نگیرد
در سینه عشاق نماند گهر راز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.