گر به دیرم طلبد مغبچه ی حور سرشت
بیم دوزخ برم از یاد جو امید بهشت
نسبت سبحه و زنار دو صد رنگ آمیخت
ور نه این رشته ی پیمانست که آدم بسرشت
عشرت رفته مجو باز، که دهقان فلک
تخم هر کشته که بدرود دگر بار بکشت
ساغر می چو دهی بوسه ز پی نیز بده
به ندامت بکشم گر که کنندم به بهشت
ترک دین در ره معشوق گناه است، ولی
نه گناه است که در نامه توانند نوشت
این قدر کعبه پرستی که تو داری عرفی
از تو آید که کنی منع من از طوف کنشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسائل دینداری و عشق میپردازد. او از کششهای انسانی و وسوسههای دنیوی صحبت میکند و به تضاد بین عشق و دین اشاره میکند. وقتی از محبتی که به معشوق دارد سخن میگوید، اعتقاد دارد که گناه کارهایی که در راه عشق انجام میشود، میتواند کمتر از گناههایی باشد که در راستای دیانت انجام میگیرد. در نهایت، با تأکید بر این که عشق واقعی فراتر از محدودیتهای دینی است، به نوعی کنشهای اجتماعی و مذهبی را به چالش میکشد. شاعر در اینجا به زیبایی، عشق را برتر از قوانین سختگیرانه دینی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: اگر دختران زیبای حوریگونه در میخانه از من خواسته شوند، ترس من از آتش جهنم از یاد میرود و به امید بهشت سرگرم میشوم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگرچه رنگ و شکل سبحه و زنار متفاوت و متنوع است، اما در واقع این دو نماد به هم پیوسته و نشاندهنده پیمانی هستند که انسان از آغاز وجودش با خود دارد. در حقیقت، این رشتهی پیمان نشاندهنده ارتباط عمیق و بنیادی میان انسان و معانی والای زندگیاش است.
هوش مصنوعی: دیگر به دنبال روزهای خوش نرو، زیرا که آسمان به دقت از هر بذر کشت شده، همیشه خبر دارد و دیگر بار آن را نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر به من جام میدهی، لطفاً بوسهای هم بده و اگر از این کار پشیمان شوم، دعا کن که حتی به بهشت هم نروم.
هوش مصنوعی: ترک کردن دین به خاطر عشق و معشوق گناه است، اما این گناه آنقدر بزرگ نیست که در ثبتنامهها بیافتد.
هوش مصنوعی: به حدی به کعبه و مقدسات مذهبی وابستهای که از تو میتوان توقع داشت که مانع من شوی از طواف و زیارت معبد خاص خود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجدهگه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه
رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه به بازیست که دانندهٔ غیب
[...]
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت
ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف
که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت
آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود
[...]
ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت
مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت
آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند
سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت
در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان
[...]
عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت
تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت
تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.