چو رفتند سوی جزیرۀ کیوس
یکی مرد بدنام او منقلوس
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
چو رفتند سوی جزیرۀ کیوس
یکی مرد بدنام او منقلوس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گروهی به سوی جزیره کیوس میروند و در میان آنها مردی بدنام به نام منقلوس وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به جزیرۀ کیوس رفتند، مردی بدنام به نام منقلوس آنجا بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که تاج کیان بود و فرزند طوس
خداوند شمشیر و گوپال و کوس
جهاندیدهای نام او ذیفنوس
که کردی بر آوای بلبل فسوس
زمین شد ز خون لعل چون سندروس
هوا گشت از گرد چون آبنوس
دو گویا چنین خواست تا شد ز طوس
چنان شد نگویی تو باشد فسوس
چو بشکستی این لشکر و پیل و کوس
نمایی همی ریشخند و فسوس
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.