بت که بتگر کندش دلبر نیست
دلبری دستبرد بتگر نیست
بت من دل برد که صورت اوست
آزری وار و صنع آزر نیست
از بدیعی ببوستان بهشت
جفت بالای او صنوبر نیست
چیست آن جعد سلسله که همی
بوی عنبرده است و عنبر نیست
هیچ موئی شکافته از بالا
زار تر زان میان لاغر نیست
بینی آن چشم پر کرشمه و ناز
که بدان چشم هیچ عبهر نیست
سیم بی بار اگر چه پاک بود
چون بنا گوش آن سمنبر نیست
گرد مه زان دو زلف دایره ایست
نقطه ای زان دهانش کمتر نیست
بلطیفی دگر چنو نبود
بکریمی چو میر دیگر نیست
مردمی چیست ، مردمی عرض است
جز دل پاک اوش جوهر نیست
ذات آزادگی است صورت او
گرچه آزادگی مصوّر نیست
نیست رازی بزیر پردۀ عقل
که دل شاه را مقرر نیست
ای بسانیک مخبرا که همی
منظرش را سزای مخبر نیست
شاه را مخبری بداد خدای
کش از آن بیش هیچ منظر نیست
هر کجا کف او گشاده نشد
دعوت جود را پیمبر نیست
بجز آن کش را دو صف کن که جز او
بخل فرسا و جود پرور نیست
هست اندر جهان ظفر لیکن
جز بر میر ابوالمظفر نیست
دست او روز جود پنداری
چشمۀ کوثر است و کوثر نیست
خطبۀ ملک را بگرد جهان
بجز از تخت شاه منبر نیست
لشکر جود را بگیتی در
جز کف راد معسکر نیست
گرچه دریا ز ابر پر گهرست
چون ثنا گوی او توانگر نیست
اصل فهرست راد مردی را
جز دل شاه درج و دفتر نیست
نیست چون مهر او بخلد نسیم
بجهنم چو خشمش آذر نیست
چیست آن تیر او که بگشاید
که چنو هیچ باد صرصر نیست
مرگ پرنده خوانمش به نبرد
نی نخوانم که مرگ را پر نیست
هر کجا میر رفت فتح آمد
گرچه با میر هیچ لشکر نیست
کمتر از نثر باشد آن نظمی
که بر او مدح میر زیور نیست
بچه کار آید و چه نرخ آرد
صدفی کاندرونش گوهر نیست
داد را کی شناسد آن شهری
کاندرو شهریار داور نیست
تا همی گردش مسیر نجوم
جز بدین گنبد مدور نیست
روزه پذرفته باد و فرخ عید
که بجز فرخیش اختر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تمجید از یک شخصیت خاص (به احتمال زیاد یک پادشاه) پرداخته و زیباییها، بزرگمنشی و جود و بخشندگی او را توصیف میکند. شاعر در ابیات مختلف به ویژگیهای ظاهری و باطنی این شخص اشاره میکند و او را برتر از دیگران معرفی مینماید. او به مظاهر زیبایی و قدرت این شخصیت و تأثیر او در جهان اشاره دارد و تمایز او را از دیگران برجسته میسازد. همچنین، شعر به فلسفه وجودی و ارزشهای اخلاقی اشاره میکند و در نهایت از روزه و عید به عنوان نشانههای خوشبختی و فرخندگی یاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر بت، یعنی معشوق، دست مالک خویش را بگیرد، دیگر معشوقی برای او نخواهد بود. در واقع، دستبرد به معشوق نمیتواند معشوق را به کسی بدهد.
هوش مصنوعی: محبوب من قلبم را ربوده است، چون زیبایی او مانند مجسمهای از آذر است، اما آفرینش او از دست کسی نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شکوه بهشت اشاره میکند و میفرماید که در آنجا هیچ درختی همچون صنوبر وجود ندارد که با زیبایی آن مقایسه شود. به عبارت دیگر، بهشت آنقدر زیبا و عالی است که چیزی به مراتب زیباتر از صنوبر در آن یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: چیست آن حالت و چین و شکن مویی که بوی خوشی مانند عطر عنبر از آن میآید، اما خود عطر عنبر در آن وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: هیچ موجودی از آن بالا به اندازه لاغر و ضعیف نیست که در میان احساس تأسف و زاری کند.
هوش مصنوعی: چشمی را میبینی که پر از زیبایی و لطافت است، ولی در واقع هیچ زیبایی خاصی در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگرچه سیم زیبا و پاک است، اما بدون بار و فایدهای مثل بنایی است که چیزی برای ساختن ندارد.
هوش مصنوعی: موهای کلکسیونی او حلقهای شبیه به هالهای از گرد و غبار را میسازند و لبهایش از آن نقطهای که در این دایره وجود دارد کوچکتر نیستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در وصف عدم وجود ویژگیها یا شخصیتهای خاص صحبت میشود. به عبارتی، هیچ چیز دیگری مانند آن وجود ندارد و به مینایی اشاره میشود که دیگر تکرار نمیشود. این بیان نشاندهندهی یکتایی و نادربودن چیزی است که قبلاً وجود داشته و حالا دیگر در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: مردمیت انسانها به چیزهای ظاهری بستگی ندارد، بلکه به داشتن دلی پاک و خالص وابسته است. جوهر واقعی انسانها در طینت و نیت آنها نهفته است.
هوش مصنوعی: ماهیت او به معنای واقعی آزادگی است، هرچند که این آزادگی قابل توصیف یا مجسم کردن نیست.
هوش مصنوعی: هیچ رازی زیر پردهٔ عقل وجود ندارد که دل شاه به آن آرامش نگیرد.
هوش مصنوعی: ای تو همچون یک نازنین که زیباییات را فقط خودت میفهمی و شایستهاش نیستی که دیگران به آن نظر کنند.
هوش مصنوعی: یک نفر به شاه خبر داد که خداوند هیچ چیز بالاتر از او ندارد، پس از این دیگر هیچ منظری فراتر از او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر جا که دست سخاوتمندانه گشوده نشود، در آنجا دعوت به بخشش و سخاوت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به جز کسی که فقط اوست و کسی دیگر نیست، خود را به دو صفی تقسیم نکن، زیرا جز او، سخاوت و بخشش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در دنیا موفقیت و پیروزی وجود دارد، اما تنها بر دستان میرصالح ابومظفر محقق میشود.
هوش مصنوعی: دست او را که دائماً به بخشش و generosity به دیگران کمک میکند، مثل چشمهای پر برکت و فراوان میدانی، اما در حقیقت آن چشمهی واقعی وجود ندارد و فقط ظاهری است.
هوش مصنوعی: جز تخت شاه، در هیچکجا سخنرانید یا خطبهای از ارزش و اعتبار برخوردار نیست.
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، هیچ نیرویی به اندازه قدرت بخشندگی و سخاوت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند دریا از ابرهای پُرآب و بارانزا پر شده است، اما چون، او را ستایش نمیکند، ثروتمند نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصیت و شجاعت یک مرد راد و دلاور تنها در دل پادشاه ثبت و ثبت شده است و هیچ سند دیگری وجود ندارد که نشاندهنده این ویژگیها باشد. به عبارت دیگر، اعتبار و ارزش واقعی یک مرد به حکم و ارزیابی شاه بستگی دارد و از آنجا ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی مانند مهر او در دلها وجود ندارد؛ نسیم که به جهنم میرسد، چون خشم او آتش نیست.
هوش مصنوعی: تیر او که بگشاید یعنی چیست آن نیروی قوی و تاثیرگذاری که میتواند مانعها را از سر راه برطرف کند، در حالی که هیچ فشار یا تلاطمی مانند باد سرد نیست.
هوش مصنوعی: مرگ را مانند پرندهای میدانم که در حال پرواز است و نمیتوانم آن را به عنوان یک نی برای نواختن در نظر بگیرم، زیرا مرگ حالت و حقیقتی متفاوت دارد و خالی از امر دیگری است.
هوش مصنوعی: هر جا که اسطوره یا فرمانده بزرگ حضور دارد، پیروزی حتمی است، هرچند که آن فرمانده به تنهایی و بدون ارتش بزرگ باشد.
هوش مصنوعی: اگر شعری کمارزشتر از نثر باشد، آن نظم شایستهی ستایش از میر زیور نیست.
هوش مصنوعی: بچه چه سودی دارد و چه قیمتی دارد، وقتی که درون صدف، چیزی ارزنده و با ارزش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کدام شهری میتواند داد و انصاف را بشناسد، در حالی که در شهریار آنجا قاضی و داوری وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: حرکت ستارگان در آسمان جز در این گنبد گرد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سالنو روزهام را پذیرا باش و عید را شاد باد، که جز خوشحالیاش، نشانهای دیگر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل جز راست گوی و لمتر نیست
حیله سازنده و گلو بر نیست
ای کریمی که در جهان کرم
کس چو تو صدر بنده پرور نیست
مثل طبع تو هیچ دریا نی
همچو رای تو هیچ اختر نیست
بکرم یک دو لفظ من بشنو
[...]
عافیت زیر چرخ اخضر نیست
زانکه در بحر جای اخگر نیست
از پی او رسول دیگر نیست
بعد ازو هیچ کس پیمبر نیست
چون تو نازک نهال دیگر نیست
همه انگشتها برابر نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.