چو دست شانه گشاید ز زلف یار گره
به پای دل زند از غصه بیشمار گره
به غیر رشته زلفش که دل بدو بستم
کسی ندید، به یک رشته صد هزار گره
دمی برای خدا از جبین گره بگشای
از این زیاده به دل ها روا مدار گره
گره گشای جهان چون علی(ع) بود «عمان »
امید هست که بگشایدت ز کار گره
یگانه حضرت حبل المتین که غیرت او
گشود کشور دین را، ز ذوالفقار گره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فکنده زلف تو در کار دل هزار گره
دگر مزن تو بر ابروی فتنه بار گره
گشای کاکل مشکین و کار دل بگشای
مزن به رشته ی عمر من ای نگار گره
نسیم باد صبا، تار زلف چین ترا
[...]
به اختیار زدم دل به زلف یار، گره
به کار خویش، فکندم به اختیار، گره
شمارهٔ گره زلف خود، به سبحه مکن
که صد گره چه کند در بر هزار گره
گره مزن سر زلف دو تا به یکدیگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.