گنجور

 
عمان سامانی

چو دست شانه گشاید ز زلف یار گره

به پای دل زند از غصه بیشمار گره

به غیر رشته زلفش که دل بدو بستم

کسی ندید، به یک رشته صد هزار گره

دمی برای خدا از جبین گره بگشای

از این زیاده به دل ها روا مدار گره

گره گشای جهان چون علی(ع) بود «عمان »

امید هست که بگشایدت ز کار گره

یگانه حضرت حبل المتین که غیرت او

گشود کشور دین را، ز ذوالفقار گره