گنجور

 
عمان سامانی

در استشفای عارفانه در طریق اهل وجد گوید.

ساقیا جام دگر لبریز کن

آتش ما را ز آبی، تیز کن

تا خرد، ثابت بود بر جای خویش

مدعا را پرده می‌گیرد به پیش

سرخوشم کن ز آن به جان پرورده‌ها

تا توّهم را بسوزم، پرده‌ها

مست گردم، رشته‌ای آرم به دست

قصۀ مستان که گوید غیر مست؟